متن مجید رفیع زاد
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مجید رفیع زاد
دل نوشته هایم
قلب من است
مهرت پنهان است
در ردیف و قافیه
در سپید و غزل
بیا که تنها محرم قلبم
چشم های توست
که ضربان
دل نوشته های من است
مجید رفیع زاد
دردها در سینه و ، بی همزبانی بهتر است
درد با درمان علاجش هر زمانی بهتر است
درد دل کن با خدایت رو به قبله در نماز
او که باشد غم چرا ؟ پس شادمانی بهتر است
هر کسی دنبال دین و رهبر و آیین خود
شیوه ی دین مسلمانی...
دست هایت را
اندکی
به من امانت بده !
می خواهم
دوستت دارم هایم را
تا بیست بشمارم
مجید رفیع زاد
ای کاش شعر بودم
زمزمه ی لب هایت می شدم
یا اینکه اشک بودم
رفیق چشم هایت
ای کاش باد بودم
با موهای تو می رقصیدم
باران بودم
بر تو می باریدم
اینک اما در دل شب ها
منم با یاد تو تنها
و این ای کاش ها
مجید رفیع...
زبان من چه خاموش و دلم سرشار از حرف است
وجود سرد من بی تو ، بیا پوشیده از برف است
تو رفتی و زمستان را به قلبم ارمغان دادی
تو ای نامهربان غم را ، چرا بر من نشان دادی ؟
همیشه عاشقت بودم میان بی وفایی ها
همیشه...
نگو روزی نباشم !
که شعرهایم مرثیه می شوند
و چشم هایم غرق در اشک ،
دست ها نوازش را
و لب ها بوسه را از یاد می برند
نگو روزی نباشم
پریشانم نکن
که پریشانی فقط برازنده ی موهای توست
بمان
و خاطراتت را به من هدیه کن
بگذار...
شانه هایت
اتاق خواب من بود !
چشم هایت چراغ خواب
و نفس هایت
قصه های هر شبم
افسوس
بر روی کاناپه ی تنهایی خود
غم نداشتنت را
در آغوش گرفته ام
اتاق خواب و
چراغ خواب نمی خواهم
نفس هایت را از من نگیر
که هیچ قصه ای برایم...
ای کاش آینه بودم !
تمام قد
چسبیده به دیوار اتاقت
هر روز می دیدمت
بی آنکه بدانی
بی آنکه ببینی
مجید رفیع زاد