خدا هدیه ای به آدم داد و مهر حوا را به دل او انداخت باید آسمان را آذین می بست ستاره ها را برق می انداخت خدا لبخند زد تنهایی فقط زیبنده خودش بود! در جشن پیوند آسمانیمان، همه فرشته ها دعوت دارند!
شهریور این ته تغاری تابستان چمدان به دست آماده ی رفتن می شود جای رد پایش را فصل خزان با برگ های رنگین می پوشاند این پاییز است که با مهر به بدرقه ی تابستان می رود...
عشق یعنی در تو من معنا شوم عشق یعنی با تو من دریا شوم عشق یعنی قطره ای بر گل نشست عشق یعنی مهر تو بر دل نشست عشق یعنی سیب سرخ انتظار عشق یعنی بی تو ، من امری محال عشق یعنی یک سبد بوی بهار عشق یعنی بیقرار...
قلب تو پناه مهر پاک منست، وین سینه پناه مهربانی تو. ای شاخه ی سبز مهر ، خسته مباد گلهای سپید شادمانی تو. از بوی بنفشگان گیسوی تو، پرواز پرستوان سرکش یاد، پروای شکیب آهوان گریز، سرشاری تاک و میگساری باد. تو آینة سپید بخت منی، مهر تو گواه بختیاری...
دل بسته ام به پاییز. شاید٬ دوباره٬ سر ِ مهر بیایی !!!
بوی پاییز می آید! بوی تو، بوی من٬ بوی عشق! مستی های پنهان٬ بوی باران٬ بوی آرزو، بوی مهر می آید!
سرم در دام و تن در قید و دل در بندِ مهرِ او مسلمانان در این حالت سفر کردن توان؟نتوان!
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ من سلام مهر بودم بر لبان جام من شراب بوسه بودم در شب مستی من سراپا عشق بودم ، کام بودم ، کام ...
آنچه نایاب اسٖت در عالم و ماست ورنه در گلزار هستی و نایاب نیست