آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد می سپارد جان...
محکم بغل بگیر مرا...تا که بگویم به همه...!او فقط جان من و مال من است.
مرد وقتی با وقار است از درون جان می دهد!
من با تو زنده هستم ت️و جان جانی ای ی️ار
یار جستم که غم از خاطر غمگین ببرد نه که جان کاهد و دل خون کندو دین ببرد
به کام دل نرسیدیم و جان به حلق رسید…
بیایید بیایید که جان دل ما رفت بگریید بگریید که آن خنده گشا رفت
به جان تو قسم غیر دیدار رخت ملتمسی نیست مرا
تا دل به هوای وصل جانان دادم لب بر لب او نهادم و جان دادم
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی