معجزه ڪن ! مثلا کمی برگرد .
آرزویم را بستم به ضریحِ موهایت...معجزه شد
واحد شمارش معجزه " بوسه های توست "
مادر من معجزه ای زنده است.
هیچ کس نباید امیدهای خود را به معجزه وابسته کند.
بودنت تو زندگیم یه معجزه بود از طرف خدا رفیق تولدت مبارک رفیق جان
معجزه زندگی منی رفیق
این دنیا یک معجزه بود،برای من تو را ببینمو هزار بار برایت بمیرم
شبیه معجزهها اتفاق میافتد جنونِ آنیِ دیوانهها در آغوشت
من معجزه را فردی می نامم که میشود در آغوشش عالم و آدم را از یاد برد...
از قسمت و حکمت ای خدا خسته شدم... این بار براى من فقط معجزه کن...
زیاد است انتظار معجزه از من که فرتوتم پیمبر نیست هر پیری که در دستش عصا دارد
معجزه زندگی منی تو عشق جان
باید از سمت خدا معجزه نازل بشودتا دلم باز دلم باز دلم دل بشود
برای خوشبخت کردنم نیازی به معجزه نیست فقط بودنت را همیشگی کن