پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
جانا، بر طلوع صبح چشمانت سلامارس آرامی...
مستی چشم تو را دیدم غزل خوانت شدممثل آهویی به دام افتاده حیرانت شدمخواستم تا بگذرم از تو ولی هرگز نشدقصه گوی هرشب زلف پریشانت شدم اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
اِی بر طلوع صبح چشمانت سلامارس آرامی...
چقدر حوصله کرده خدایِ چشمانتارس آرامی...
و چشمانت سرآغازی بود برای دوبارزیستن...️...
چشمانت عجب جادوگریست قلب مرا جادو کرده 💕...
شهد چشمانت چه شیرین میڪند ڪام مرا ......
مست چشمانت شده اممبادا بروی ساقی دیگران شوی......
چشمانت زیباترین نقاشی خداست...
عجب آرامشی داردمنظره ی زیبای چشمانت ......
عجب آرامشی دارد منظره ی زیبای چشمانت...
لعنت به سیل زیادی خواه چشمانتمرا آب برد .......
مرا در قرنیه ی چشمانت...قرنطینه کن !!!...
دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست...
وهمانا چشمانت زندگی را از یادم برد...
نگاهت بوی بوسه می دهدچشمانت را نبند!...
چشمانتشروع یک جنگ تحمیلی بود!...
اگر گریه نکرده باشی، چشمانت نمی تواند قشنگ باشد....
بگفتم دوستم داری؟ ببستی هر دو چشمانتسپس وا کردی آغوشت که من دیوانه ات گشتم...
ساز قلبم روی نت چشمانتکو ک است...
هرصبح سرریز میشودشعرهای سپیدم بر دفتر سیاهِ چشمانت...
صبح بهانه است برای بیداری،چشمانم دلشان تنگ تو میشود...️️️...
و من گاهی نه صورتت ، نه چشمانت ، که دلم میخواهد صدایت را ببینم ......
لذت زیاده تو دنیا ولی هیچکدوم مثل غرق شدن تو چشمانت نیست️️️...
جنڪَ نابرابر یعنی ، منِ بی دفاع در مقابل لشڪر بی رحم دو چشمانت!...
و چشمانت سرآغازی بود برای دوباره زیستن...
چه داری در عمق چشمانتکه اینچنین جان مرا به اسارت می برد...
چشمانت زندان گوانتاناماست نازنین بی اعتنا به حقوق بشر…...
تو فقط حرف بزن *چشمانت*حقیقت را زیر نویس میکند......
از چشمانترد شب را بیرون کنامروز صبح دیگری ست...!...
قسم خوردم به چشمانت فراموشت کنم اماچرا باران که میگیرد فقط یاد تو میبارد؟...
چه داری در اعماق چشمانتکه این چنین مرا به اسارت میبرد ️...
دو بر هیچ.به چشمانت باختم...
شب ، راه گم می کنمدر خمِ گیسویتو پیدا می شوم هر روزدر صبحِ چشمانت...
آسمان چشمانت را ...برای کسی کهمعنی نگاهت را نمی فهمد ابری نکن...!...
چشمانت آرامش را به حساب زندگی ام واریز می کند...