یادِ تو مصلحتِ خویش ببُرد از یادم...
ناگهان باز دلم یاد تو افتاد شکست
و ای یادِ توام مونس در گوشه ی تنهایی
نکند فکر کنی در دل من یاد تو نیست
تا نفس هست به یاد تو برآید نفسم
یادِ تو کنم دلم تپیدن گیرد
ڴر یاد تو جرم اسٺ غمی نیسٺ که عشق اسٺ...
دمنوشِ هر لحظه ام فنجان-فنجان یادِ تو
پدر عزیزم تنهایی هایم پر از یاد توست روزت مبارک پدر آسمانی من
این زمستونم به یاد تو می مونم برف و بارونم به یاد تو می مونم
صافی آب مرا یاد تو انداخت رفیق
من که هر لحظه به یاد تو و دلتنگ تو ام
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت آنچه در خواب نرفت چشم من و یاد تو بود
یاد تو شمعی ست در دلم کوچک و همیشه گرم...
یاد تو می وزد ولی / بی خبرم ز جای تو
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست
نه به چاهی نه به دام هوسی افتاده دلم انگار فقط یاد کسی افتاده