ای که می پرسی ز صحبت ها گریزانی چرا؟
در بساطم وقت ضایع کردنی کم مانده است
صائب تبریزی
از ورق گردانیِ وضعِ جهان غافل مباش
(بیدل دهلوی)
رهروان را یاد مردن چایِ خوابِ غفلت است
شکرِ یزدان، قابض الارواح پیران، پیرِ ماست
(مهدی فصیحی رامندی)
ای عزیزان چنگ بر دامان او تقدیر ماست
فکر آزادی در این ره خار دامنگیر ماست
دل به هر تقدیر او فتح الفتوحی تازه است
کار بی تدبیر در محنت سرا تدبیر ماست
رهروان را یاد مردن چایِ خوابِ غفلت است
شکرِ یزدان، قابض الارواح پیران، پیرِ ماست
دشت را...
غم زمانه که هیچش کران نمی بینم
دواش غیر امام زمان نمی بینم
عجب بود که در ایام ما ظهور کند
چرا که طالع خویش آن چنان نمی بینم
ز دامن غم او دست بر نمی دارم
چرا که مصلحت خود در آن نمی بینم
بدین دو دیده حیران من...
شمع همدم بود با پروانه تا آمد نسیم
این سخن چین شمع من را قاتلی دیوانه ساخت
مهدی فصیحی
دل رنجورِ مرا نیست به غیر از تو دوا
اوحدی مراغه ای
نمی داند که عشق او رگی با جان من دارد...
انوری
یادِ تو
مصلحتِ خویش
ببُرد از یادم...
خواستم با این جوانی زندگی سازم ولی /
حال در فکرم که مویم کو و دندانم کجاست / بی نهایت ناامیدم مثل مجنون روی قبر / میل مردن هست در من خطِ پایانم کجاست
مهدی فصیحی
بد مکن، از گردش دوران بترس...
وحشی بافقی
من همان سرباز مغلوبم که در میدان جنگ تیرهایی را که بر دشمن زدم پیکان نداشت (مهدی فصیحی رامندی)
من همان سرباز مغلوبم که در میدان جنگ
تیرهایی را که بر دشمن زدم پیکان نداشت
(مهدی فصیحی رامندی)
دیدمش، گفتم منم، نشناخت او...
(نیما یوشیج)