آتش روشن کردم و عهد کردم تا خاموش شدنش دعایت کنم می دانم به آنچه می خواهی می رسی چرا که من هر بار یک هیزم اضافه می کنم چهارشنبه سوریت مبارک
چهارشنبه سوری در پیش روی ماست همه بدبختی ها در پشت روزای خوش همه در پیش چه غوغا می کنه آتیش چهارشنبه سوری مبارک
سرخ میشوی وقتی می شنوی دوستت دارم … زرد میشوم وقتی می شنوم دوستش داری چهارشنبه سوری راه انداخته ایم سرخی تو از من زردی من از تو ! همیشه من می سوزم و همیشه تو می پری
انگاری غلغله محشره چارشنبه سوری گوشم از بمب و ترقّه کره چارشنبه سوری رسم خیلی خوبیه اگه خرابش نکنیم واسه من فشفشه یادت نره چارشنبه سوری
دستانت را به من بده، تا با هم از رو آتش بپریم آنان که سوختند، همه تنها بودند ! چهارشنبه سوریت مبارک
از عجایب عشق همین بس تنها همانی آرامت می کند که دلت را آتش زده چهارشنبه سوریت مبارک عشقم
تو مسیر رسیدن بهار شاخه های خشکیده دلتو تو آتیش امروز بسوزون تا گرم شه دل مهربونت چهارشنبه سوری مبارک
واست آتیش روشن کردم که آخر زمستونه چهارشنبه ی آخر سال قلب من آتیش بارونه غم هاتو آتیش میزنم سرخی آتیش مال تو چشم حسودا کور شه از عشق میون من و تو عشق جان چهارشنبه سوری مبارک
سلامتیه اونایی که براشون مثل آتیش چهارشنبه سوری بودیم همه وجودمون تو آتیش عشقشون سوخت تا اونا با شادی از رومون بپرن و رد بشن
پاس دارم آتش جاوید را یادگار فطرت جمشید را چند روزى مانده بودش تا به عید آمد آتش در چنین روزى پدید بهر او آتشگهى آراستند از پلیدى و سیاهى کاستند پس ازآن هر روز در روزى چنین جشن سورى بوده در ایران زمین تا که آتش را پرستارى کنیم...
عشق جان سوختن غم هایت در آتش چهارشنبه سوری آرزوی من است.چهارشنبه سوری مبارک
بیا در غروب آخرین سه شنبه سال برای گردگیری افکارمان آتشی بیافروزیم کینه ها را بسوزانیم زردی خاطرات بد را به آتش و سرخی عشق را از آتش بگیریم تا آتش نفرت را در وجودمان خاموش کنیم چهارشنبه سوریت مبارک
اسفند عینِ پنجشنبه هاست . .. که همیشه صدبار قشنگ تر از جمعه هاست ! اصلا از همون شروعش قشنگه حس بوی بهار از پشت پنجره و آفتاب گرم و بی جون از لای پرده ها روی پوست سرد خونه شور ِ قشنگ چهارشنبه سوری اسفند یعنی یک سال دیگه...
جای سوختگی رو پام بود به مامانم نشون دادم گفتم این جای چیه !؟! گفت بچه بودی چهارشنبه سوری رفتیم خونه بابابزرگ اینا از رو اتیش پریدی گفتم اهان پس اونجا اینطوری شد گفت نه اومدیم خونه قاشق داغ گذاشتم رو پات تا دیگه از این غلطا نکنی ...
نگاه کُن جهان چون چهارشبنه سوری ست من شعله می شوم تومی پَری شاد
اگه این خارجیا میدونستن ما تو چهارشنبه سوری چه رعب و وحشتی ایجاد میکنیم … کلا هالووین رو میبوسیدن و میزاشتن کنار .
بیاین آتیش روشن کنیم که آخر ِ زمستونه چارشنبه ی امسالیمون حسابی آتیش بارونه غم و به آتیش بزنیم سرخی ِ آتیش مال ما [۱[ درد و بلاها دور بشه از خونه ی امسال ما
سرخ میشوی وقتی میشنوی دوستت دارم زرد میشوم وقتی میشنوم دوستش داری چهارشنبه سوری راه انداختهایم سرخی تو از من، زردی من از تو! همیشه من میسوزم و همیشه تو میپری