شب طولانی یلدا همهاش آتش بود خوب سوزاند کسی را که دلش گیر کسیست
چاله ی آن گونه ات چون رونمایی میشود آتش آتشفشانها،خود به خود کم میشود
در گونه ات گدازه ی غم چال کرده اند آتش به پا کن ای رخت آتشفشان بخند
من دختر پاییزم از نسل آذر از جنس آتش
درخت آزاد هم یک روز هیزم می شود. طوری بسوز داغ بگذاری روی آتش.
تا زمانی که آتشی بشتاب ! - شعلهور شو درونِ خاموشی
با من از دوزخ نگو عاشق کجا؟آتش کجا؟ نازنینم آنقدر ها هم خدا بیکار نیست
قطار رفت، و این ریل سالهاست.. پیراهن به آتش می کشد.
آرام آرام آتش به دلم زدی بنشین که خوش آمدی رویای من...