بُرد طوفان همهٔ دار و ندارم به دَرَک این وسط موی پریشان تو دیدن دارد
نا خدایی شده ام خسته که بعد از طوفان تا دم مرگ دعا خوانده و پارو زده است
طوفان باعث میشود درخت ریشههایش را عمیقتر و قویتر کند. در طوفانهاى زندگى به برگهایى که از دست میدهى فکر نکن، به ریشهاى فکر کن که قویتر میشود ...
تَنِ من قایقِ لنگر زده در طوفان است ... خودم اینجا دلِ من پیش تو سرگردان است !
سعی کن عهدی را که در طوفان با خدا می بندی در هوای صاف فراموش نکنی … .
یلدای چشم های تو برفی ترین شب است یلدای چشم های تو طوفان میآورد امشب تمام وسوسه ها در نگاه توست ابلیس هم به دین تو ایمان می آورد
گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟ راستش زور من ِ خسته به طوفان نرسید
گفتی از پاییز باید سفر کرد... گر چه گل تاب طوفان ندارد آنکه لیلا شد در چشم مجنون... همنشینی جز باران ندارد
ندید در دل شوریده ام چه طوفانیست
آنقدر مجاورت کردم با آسمان که درنا شدی و تنها از کوچ ات ردی ماند در جنون احمقانه ی باد و طوفان فرجام