از حالت پاییزی چشمان تو پیداست تقویم من امسال پر از روز مباداست
باید به دل شناخت مهر را نه ماه پاییزی علیرضا سعادتی راد
از خواب من گذشته ای به آرامیِ قویی در دریاچه ی پاییزی
عشق آذری ماهی ام در این سرمای پاییزی مرا مهمان گرمای وجودت کن
انتظار/لانه کرده کنج اتاق/شب/سر و تن میشورد/در باران پاییزی .
آبان را به این می گذرانم تا پنجمین روزش تو را در میان باران و برگ های پاییزی تقویم پیدا کنم...
تو. ان تصنیف زیبای غم انگیزی//صدای خش خش ارام پاییزی//تو با رفتن دلم را غرق خون کردی//تو از احساس خوب عشق لبریزی//
تا می خواهم از تو دل بکنم صیر می آید! چقدر این عطسه های پاییزی را دوست دارم
* مثل یک جریان موسیقی/ مثل یک باران پاییزی/ ناگهانی بودنت عشق است!