ماتم فرهاد کوه بیستون را سرمه داد من چه بی شرمم که دارم ترزبانی می کنم
تو مرده ای و مرگت کوهی است که هر چه بر آن خاک می ریزم بزرگتر می شود
زیباترین جاده ها در دل سخت ترین کوها به وجود می آیند و صبورترین و مهربانترین آدمها در دل سخت ترین مشکلات
به همین زودی همه چیزتمام میشود واین چشمه بیقرار که ازبالای کوه سرازیراست درآغوش دریا آرام میگیرد.
هر که در عشق سر از قله بر آرد هنر است همه تا دامنه کوه تحمل دارند
سخت است... کوه درد باشی و دیگران... به آرامش ظاهرت حسادت کنند...!!
من و تو کوه شدیم و نمیرسیم به هم
هیچ چیز به اندازه یک کوه شبیه پدر نیست
تکاندن علف از شانه های کوه ست آن چه را که دیدگان من می جوید یا گل سرخی که هرگز رنگ مزار نخواهند دید چرا این قدر دلم نمی آید نخواهمت؟