در جذبه ای که حاصلِ زیبایی شب است رویایِ دور دستِ تو نزدیک می شود
لبانت را چون حسی گرم از هستی به نوازش های لبهای عاشق من بسپار..
کاش دلها آنقدر پاک بود که برای گفتن دوستت دارم نیازی به قسم خوردن نبود...
از من رمیده ای و من ساده دل هنوز بی مهری و جفای تو باور نمی کنم دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید دیگر چگونه عشق ترا آرزو کنم دیگر...
دوست دارمش ... مثل دانه ای که نور را ، مثل مزرعی که باد را مثل زورقی که موج را ، یا پرنده ای که اوج را دوست دارمش ... ️️️
می تپد قلبم و با هر تپشی قصه عشق ترا می گوید....
در دلش جایی اگر بود مرا پس چرا دیده زِ دیدارم بست
من تو را با یک دنیا امید و آرزو دوست دارم من فقط برای این زنده ام که با تو زندگی کنم تو برای من به منزله ی جانِ عزیز شده ای
در سینه هیچ نیست به جُز آرزوی تو...
وقتی که زندگی من هیچ چیز نبود هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری دریافتم باید ، باید ، باید دیوانه وار دوست بدارم کسی را که مثل هیچکس نیست …
. ترا می خواهم ای جانانه ی من ترا می خواهم ای آغوش جان بخش ترا ای عاشق دیوانه ی من...
. تو نباشی من به یک پلک زدن خواهم مُرد...
. من صفای عشق میخواهم از او تا فدا سازم وجود خویش را...
بی آنکه بخواهم تمامِ من شده بودی ️
در ببندید و بگویید که من جز از او از همه کس بگسستم کس اگر گفت چرا ...!؟ باکم نیست فاش گویید که عاشق هستم ...
بی آنکه بخواهم تمامِ من شده بودی . ️
با همه پوچی ، از تو لبریزم...
در نگاهِ من یک خروار دلتنگی ست های این بود مزد عشق ؟!
برگرد ... این لبان من ، این جام بوسه ها از دام بوسه راه گریزی اگر که بود ما خود نمی شدیم چنین رام بوسه ها !
دل را چنان به مهر تو بستم ، که بعد از این ، دیگر هوایِ دلبرِ دیگر نمی کنم ... ️️️
دوستت می دارم. دوستت می دارم. یک لحظه از مقابل چشمم دور نمی شوے. نفسم از یادت می گیرد و خونم در قلبم طغیان می کند.
به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن، از پشت نفس های گل ابریشم همچنان آهو که جفتش را
سخن از پیوند سست دو نام و همآغوشی در اوراق کهنهٔ یک دفتر نیست سخن از گیسوی خوشبخت منست با شقایق های سوختهٔ بوسهٔ تو و صمیمیت تن هامان، در طراری و درخشیدن عریانیمان مثل فلس ماهی ها در آب سخن از زندگی نقره ای آوازیست که، سحر گاهان فوارهٔ...
غیر قانونی از مرزهای ذهنم عبور می کنی به خیالم پا می گذاری و در قلبم ساکن می شوی ، مسافر بی مجوز من اخراجت نمیکنم ، سال هاست تمام من مستعمره ی توست !!️