متن s o r e i
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات s o r e i
بازم دارم بهت فکر میکنم
می دونی...انقدر دلم برات تنگه که همون ثانیه که اسمت میاد تو ذهنم چشمام پر اشک میشه، بغضم میخواد بترکه و خفم کنه که این همه از بغلت دورم
چرا پیشم نیستی؟:)
قسم به پاییزی که در راه است
و به پچ پچ های عاشقانه ی
برگ های در حال افتادن!
قسم به بوسه های آخر
و به باران های گاه و بی گاه
و به آغوش های خالی
قسم به عشق
که من
پاییز به پاییز
باران به باران
آغوش به...
این پاییز،چقدر پاییز است
دلم گرفته ..
نیستی و هستم هنوز
بی جان و بی رمق ..
خسته از روزهایِ تکراری
فرسوده ام در شب هایِ بی روزن
سیاهیِ مطلق ..
انصاف نیست
اینگونه که نیستی
پاییز هم
دق می کند چه برسد به من !
دلم برایت پَر می...
و اگر تو
درون قلب من نبودی
پس این همه تکاپو برای چیست؟!
این همه تپش برای کیست؟
و اگر تو
درون قلب من نبودی
پس من برای چه مینویسم!؟
من برای چه زنده ام؟!
و من به چه امیدی در انتظار فردایم؟
تو تمام انگیزه ی من
و تمام...
وقتی دلتنگ باشی
تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند
باز هم
دل تو بارانیست
خیس تراز دریا
خراب تر از امواج.....
آدم چقدر زود پیر می شود ؛
وقتی احساسش ،
اضافه تر از درک آدم هاست ... !!!
می شود فقط کمی...
مواظب احساس من باشی...
تا از بیم دلتنگی پر پر نشود...
می شود یکبار هم که شده...
فقط یکبار...
یک فنجان داغ، مهربانی مهمانم کنی...
تا با قند تو دلم شیرین شود...
جانکم یعنی می شود فقط این یار ۰۰۰
دل است دیگر
بر هوای بیقرار یادها
می شکند
می بازد
می بارد ...
و بر قرار بی وفای
روزگار
می ماند
می سازد
می سوزد و می سوزد…
چقدر زندڪَی شیرین می شد
اڪَر این چرخ ڪَردون فلڪ ،
در وراے تقدیر بہ ساز من و تو می چرخید ،
ڪاش این تویی کہ در منی تنها یڪ رویا نبود کہ اڪَر بہ واقعیت می پیوست آسمان و زمین بہ عشقمان غبطہ می خوردند
آن چنان در منی...
ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد،
اما هرچه باشد ریسمان پاره ای است!
شاید ما هم دوباره همدیگر را دیدار کنیم
اما در آنجا که ترکم کردی
هرگز دوباره مرا نخواهی یافت!
دوستت دارم
مثل تشنه که عبادت آب را
مثل ماه که برکه ى باران را
مثل کوه که استعاره ى دریا را.
دوستت دارم
مثل خداوند که نخستین مخلوق را...
می خواهم بدانی که همه چیز در این جهان تغییر خواهد کرد
اما تنها چیزی که هیچ وقت تغییر نمی کند
عشق من به توست…
چطور ممکن است در جسمی به این کوچکی، این همه بی نهایت وجود داشته باشد؟
بی نهایت اندوه، بی نهایت دلتنگی، بی نهایت حسرت.
سرگشته ام و حیران در این سرای دلتنگی ...
غمگین نظاره می کنم شبانه های تنهایی ام را
که چه بی رحم روشنایی ماه حضورت
روشنگر آسمان تاریک چشمانم نیست .. ..
دلیل شاعرانه هایم بمان در قلب تپنده ی من
ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد،
اما هرچه باشد ریسمان پاره ای است!
شاید ما هم دوباره همدیگر را دیدار کنیم
اما در آنجا که ترکم کردی
هرگز دوباره مرا نخواهی یافت!
روزی شعری خواهم نوشت برای روزهایی که عاشقانه دوستت داشتم
خط به خط شعرم در تُ خلاصه می شود
و ترانه ای که عاشقانه در وصف ت سروده
می شود ...
شعری که با چشمانت آغاز می شود و در نگاهت معنا می گیرد
منتظر شعرم بمان...
🌹♥️
تو همان جان منی
نشانی قلبت را هرگز از یاد نبرده ام
فرسنگ ها هم که دور باشی
هوایت که به سرم بزند
می نشانمت کنار رویا هایم
دست های دلواپسم را
قفل می کنم به بودنت..
تو
همان جان منی
که گاهی می رسی به لبهایم...
دوستت دارم جان...
باید باور کنیم
تنهایی،تلخ ترین بلای بودن نیست
چیزهای بدتری هم هست روزهای خسته ای
که در خلوت خانه پیر می شوی و سال هایی
که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است ...
تازه،تازه پی می بریم،که تنهایی،
تلخ ترین بلای بودن نیست ...
چیزهای بدتری هم هست...
دیر...
عشق یعنی دستانم را بگیری
نگاهم کنی بگویی
من به بودنت قانعم
حتی اگر سهم من از تو فقط
لمس چند لحظه دستانت باشد...
این روزها عجیب دلم تو را می خواهد
دوست داشتن های تو را...
و دوستت دارم گفتن های تورا ،۰۰۰!
قسمت غم انگیز تنهایی، بی پناهی است؛
این که یک شب، یک روز، یک جایی
دلت بخواهد از همه دردهای دنیا پناه ببری به آغوشی، نوازشی، گفتگویی، ،بوسه ای، حضوری، دیداری...
و هیچکس هیچ جای جهانت نباشد.
بار دنیا و آدمهایش بیفتد روی شانه های نحیفت، به هر طرف که...
همه می دانند
من سال هاست چشم به راه کسی
سرم به کار کلمات خودم گرم است
تو را به اسم آب،
تو را به روح روشن دریا،
به دیدنم بیا،
مقابلم بنشین
بگذار آفتاب از کنار چشم های کهن سال من بگذرد
من به یک نفر از فهم اعتماد...
برای رسیدن به تو راه نمیروم
پرواز میکنم؛
نمینویسم
کلمه اختراع میکنم؛
دعا نمیکنم
باخدا همدستم!
چیزهای باعظمت را
باید با عظمت خواست...
باید خیال کنم
هستی و دوستم داری...
باید خیال کنم امشب زودتر
از همیشه خوابیده ای که شب بخیر نگفتی !
باید خیال کنم چقدر حرف داریم که فردا بزنیم
باید خیال کنم و خیال کنم وخیال کنم...
بعضی رفتن ها را نمیشود باور کرد...!
...