هر روز خبر می رسد از رفتن یاری من مانده ام اینجا به چه کاری به چه باری
تو همان عطر نجیبی که دلم کرده هوایش ...️ ️️️
تو دلیلی شدی واسه منظم تپیدن قلبم... ️️️
جان بوصالت دهم گر تو بخوانی مرا
بی تو هیچم هیچ مانند کویری بی علف باتو مڹ رقصان وشادم مثلِ گندمزارها️
هر کسى را بهرِ کارى ساختند کارِ من دیوانه یِ او بودن است... ️️️
گونه ی زمین صدای بوسه ی باران، لالا یی است برای گوشم...
قشنگترین صحنهی عاشقونس اونجا که موهامو میزنی پشت گوشمو گوشهی لبمو میبوسی
بیخوابی کشیدنو دوس دارم وقتی دلیلش فکر کردن به تو باشه
ضربان قلبم، دوبرابر میزند؛ وقتی مرا میبوسی... ️️️
من نباشم شاید دورت شلوغ باشه ولی پشتت خالیه
بیماری از نگاه زمستانی ام گریخت آن روز پشت گرمی لبهات همنفس!
افتاده راهِ طالعِ تارم به هیچ_کس دیدی وفا نکرد بهارم بههیچ_کس !؟.
دلم تنگ شده واسه جوری که دوستم داشتی... نه خودت
خوشتر از طرز نگاهت در جهان موجود نیست
گرمای لب های تو شبیه کرسی زمستانهای مادربزرگ ریشه جانم را گرما می بخشد...
زندگی همین لحظه های کوچکی ست که داریم به چیزهای بزرگ فکر می کنیم !
درمان تبم، بوسه ای از توست که عمریست ویروس ترین عشقِ تو افتاده به جانم
من آمده ام، تا همه ی عمر بمانم
تو همان ناب ترین جاذبه ی دنیایی ...
بوی عطرت که شنفتم به لبم جان امد منم ان گل که نچیدی و زمستان امد...
سعی من در سربه زیری بی گمان بی فایده ست تا تو بوی زلفها را می فرستی با نسیم
وقتی تو باشی دیگه فرقی نمیکنه چی ندارم
لیاقت من ایراد داشت یا معرفت تو...