در دقایق کوتاهی لوله ی اکسیژن...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن برشی از کتاب
- در دقایق کوتاهی لوله ی اکسیژن...
امتیاز دهید
5 امتیاز از 1 رای
در دقایقِ کوتاهی لوله ی اکسیژن از بینی اش بیرون افتاد
و چشمانش را بست و بی ناله و فریاد به آرامش رسید.
قرآنِ کوچکش را که شب ها برای اطمینانِ خاطر از بودنش
با دست چرخاندنِ زیرِ بالِش حضورش را می آزمود بر سینه اش گذاشتیم
و شیر قل قل کنانِ اکسیژن را بستیم
و در سکوتی که همیشه دوست داشت
با بوسه و هق هق وداع کردیم.
حیران میان این حس که خوشحال باشی از اینکه
از رنجِ بیماری و رنجِ زندگی آزاد شد
یا غمگینِ آنکه خداوند فرشته ای دیگر را از زمین فراخواند و جهان تاریک تر شد.
آیا بدون دعاهای او باز هم می توانم خوشبخت باشم؟
در چهلمین روز که زودتر از دیگران بر مزارش رسیدم
باور کنید پروانه ی سفیدِ کوچکی آمد بر سنگ نشست
سیر که نگاهش کردم پر زد و رفت.
او نیز به دیدار آمده بود! می دانم.
ابراهیم حقیقی
ZibaMatn.IR