در خویش شکستم به نجوایی خموش...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن عطیه چک نژادیان
- در خویش شکستم به نجوایی خموش...
امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای
در خویش شکستم، به نجوایی خموش
لبخند به لب، نقش بر دیوار دوش
امید به خورشید، ولی شب به تن
در سایهی وهمی که شد بیخروش
سیراب نمودم گل پژمرده را
افسوس که خشکید زخم فراموش
بر دوش کشیدم تن مردهای
غافل که نماند از او هیچ هوش
ای مرگ، بگو! اینهمه راه و درد
آخر به چه انجامد، ای تیر گوش؟
عطیه چک نژادیان
ZibaMatn.IR