صدای النگویش بود که نسخه ی...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

صدای النگویش بود
که نسخه‌ی دلم را پیچاند
- دلی که پاییز بود و
طلایی‌ترش کرد-

کاش آن کوزه به دوش را
هرگز ندیده بودم
کاش تلاطمِ موهایش در باد
کاش ساقِ پاهایش در آب
کاش ماهی‌های مست را
هرگز ندیده بودم

نمی‌دانم امروز چندم است
در کجا و برای که
ماهی صید می‌کردم!
نمی‌دانم چرا
به هر سو پارو می‌زنم
به آبشار می‌رسم!؟
خواننده‌ی محترم!
اصلاً نمی‌دانم چرا
این نامه را
نوشتم و در آب رها کردم...

آرمان پرناک
ZibaMatn.IR
آرمان پرناک
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر، شرح حالِ عاشقِ گرفتاری است که صدای زیورآلات معشوق، دل پاییزی‌اش را بیشتر طلایی و افسون کرده است. دیدار معشوق (کوزه به دوش، موهای تلاطم‌دار در باد، ساق پاها در آب و ماهی‌های مست) او را به حالتی نامشخص و سرگردان فرو برده و در نهایت، نامه‌ای سراسر سرگشتگی و بی‌خبری از خود و موقعیتش نوشته و به آب سپرده است.

ارسال متن