میدانی که دیگر توان بی تو...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

میدانی که دیگر توان بی تو بودن را ندارم
آیا آنانی که خبرهایم را پنهانی برایت می آورند و قاصد احوال من میشوند
این را هم گفته اند که دارم زجر میکشم
هر لحظه هرکجا در هر مجلسی
اسمت درون وجودم مواج میزند
همچون موجی که توجه بیننده را به خود جلب میکند
همچون قمری که بیننده همواره به او خیره شده است
همچون ستاره ای که همه به او خیره می مانند
من از همه بیشتر تورا نگاه میکنم
اما خیره به عکست نه خودت!!!
اخر تا این حد بی رحم؟؟؟
دیگر توان بی تو بودن را ندارم
مگر قلبم تا چه حد میتواند دوریت را بپذیرد و ذهنم باور کند که تو دیگر با من نیستی
گنجاندن این سخن سخت است
از کلمه جدایی و کات متنفرم
کلمه ای که روزگارم را سیاه کرده است

نرو پیشم بمان بانو
بهاری شو که پاییز را
تو باشی بهترین واژه
درون شعر ایرانی
اگر چه فصل پاییزم
بهاری پیش رو دارم
چرا دیگر پریشانی
ز شب های زمستانی

یوسف رسولی زاده
ZibaMatn.IR
یوسف رسولی
ارسال شده توسط
ارسال متن