باور ندارد که جان من است...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن عاشقانه نویس
- باور ندارد که جان من است...
باور ندارد که جان من است ...
نمیفهمد که هر تپش قلبم به نام اوست، که هر نفسی که میکشم، بوی بودنش را دارد. نمیداند که بیصدا در من ریشه دوانده، بیآنکه بخواهد، شده است تمام من !
تمام روز، در هر لحظه، هر نگاه، هر فکر ...
فکر و خیال تمام روز من است. مثل نسیمی که بیاجازه میوزد، میآید، قلبم را به هم میریزد و میرود، بیآنکه بداند چه بر من میگذرد.
دیدنش، تمامِ آرزویِ من است.
آرزویی که نه گفتنش آسان است، نه فراموشیاش ممکن. همان یک لحظه دیدن، همان یک ثانیه خندیدنش، برای من اندازه عمری آرامش دارد.
و وقتی رفت ، وقتی لبهایش لرزید و زمزمه کرد «خداحافظ» ...
« من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود.»
تفسیر با هوش مصنوعی
عاشق شدن و ندیده شدن، رنجی عمیق. او از عشق گوینده بیخبر است. هر نفس و تپش قلب، یاد اوست. وجودش تمام هستی گوینده شده، اما او بیخبر از این عشق آتشین. لحظهای دیدن او، آرامش ابدیست. خداحافظی او، مرگ تدریجی گوینده را رقم زد.