باران دیگر به زمین سر نمی...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

باران دیگر به زمین سر نمی‌زند
خورشید نمی‌تابد
بادها رفته‌اند
بهار هم در خوابی‌ست ابدی

درختان، استخوان‌هایی ایستاده‌اند
بی‌پوست، بی‌برگ
و پرندگان،
پیکرهای فراموش‌شده‌ی آوازهای بی‌صدا

زمین،
نه دلِ شخم خورده دارد
نه رؤیای جوانه‌ای در سر

آب،
از خودش گریخته
و آینه‌ها
چهره‌ی هیچ‌کس را باز نمی‌تابانند

در این سکوت منجمد
تنها چیزی که هنوز زنده‌ست
مرگ است...
با پالتوی بلند خاکستری
که آرام آرام
در کوچه‌های خالی قدم می‌زند

حسن سهرابی
ZibaMatn.IR

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر تصویری از جهانی ویران و بی‌روح ارائه می‌دهد. طبیعت مرده، حیات از بین رفته و سکوت مرگ‌آور حاکم است. حتی آب و آینه‌ها نیز از انعکاس حیات عاجزند. تنها مرگ است که در این سکوت به‌عنوان موجودی زنده، با آرامش قدم می‌زند. شعر حس یأس و نابودی کامل را منتقل می‌کند.

ارسال متن