شب آواز می خوانَد
صدایش لطیف و نرم
چون حریری در آغوشِ گُل ها
شعرهایش از جنس نورها
مفهوم و روشن و ژرف
صدایش دل آسوده
با زیر و بم های اندوه
همچون غروبی که زیبا و
سرشار از عشق و درد است:
”ای دورمانده از تکرارهای من!
اینها همه، همهمه ی موج های دریایی ست
که در مِهی طلایی رنگ
عمیق می خوانند
آوازِ روزهای پاییزست
که پاک و شتابنده
پُر از عشق و افسانه ست“
ای شب! ای آوازِ روشن و اندوهناک!
گسترده شو
به گستره ی جانِ عاشقان
ZibaMatn.IR