گنجشک هستم ، بر درخت تو غزل خوانم
بر سفرهٔ قلب تو من ، امروز مهمانم
از هیچ شعری بی تفاوت رد نشد چشمم
من تشنه هستم در پی اعجاز بارانم
هر روز من پاییز می بینم در این دنیا
من سالها در انتظار یک بهارانم
روزی مرا با سنگ می رانی ازین شاخه
گاهی در آرامش کنار چشمه سارانم
با یک نگاهِ سرد ، تَرْکِ شاخه می گویم
با یک نشانی از تو بر ، این شاخه می مانم
سرد است اینجا ، برف باریده ، منم تنها
سردی نکن تو با من و از خود نرنجانم
ZibaMatn.IR