درد
یه وقتایی دردهایی هست
که آدم رو از ریشه میسوزونه
یه آدم که ریشه اش سوخت
یا هیزم میشه و تنور دلش رو میسوزونه
یا الوار میشه و روی آب دل میپوسونه
دلش ریشه میخواد توی خاک
بلند شه ، پر شاخ و برگ ، مثل تاک
یا که سروی بشه قد بلند
یا که بید مجنون لوند
دلش سوخته ، شده عین زغال
پر کشیده مثل خاکستر ، روی باد
دلش میخواد پر کشه بره تو آسمون
ولی انگار ابری شده باز آسمون
بباره بارون غم از دل آسمون
بشوره غم این دل پر آهمون
دل سوخته با آب درمون نشه
دلی که آتش گرفت سوخت !
بزار بسوزه خاکستر بشه
دلی که سوخت ، دیگه دل نشه
دل سوخته همون بهتر که خاکستر بشه ... !
خاکسترش رو رها کن روی باد
شاید اینبار بیوفته تو دامن خاک پاک
اگه مونده باشه یه زره امید
مثل بذر میکارمش کنار یه بید
جوونه بزن ای دل بی صحاب
برو بالاتر از سرو و تاک
کیاوش کامرانیان
۱۴۰۱.۰۵.۲۴
ZibaMatn.IR