زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

امید، آن گاه که من تهی و خالی در کنجی برای زندگی دست و پا می زنم به سراغم می آید.
لبانش خشک و سرش شکسته و چشمانش گریه مند است و کمرش راست نمی شود.
اما می آید.
جرعه ای بلند پروازی به حلقم می ریزد و
همینکه از مرگ می رهاندم دوباره در پیچ و خم یک ترس گم میشود.

- زینب ملائی فر
ZibaMatn.IR

زینب ملائی‌فر ارسال شده توسط
زینب ملائی‌فر


ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن