پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ای چشم هایت بهترین داروی بیهوشی...
تویی آن مهرِ محزون، لیک مَه روی...💛...
با من بی کس تنها شده یارا تو بمان...
لطفِ خدا بیشتر از جرمِ ماست...
آنور ِ پیراهنت! باغ بهشت آرزوست...
چَشم مَست یار مَن مَیخانه می ریزد به هم...
به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم...
در وفای عشق تو مشهورخوبانم چو شمع...
ای دریغا که چو گل عمر سبکپای برفت...
همه جا زمزمه عشق نهان من و توست...
آه اگر روزی بگیرد دامنی را آه ما …!!...
جانت بمانا تا ابدای چشم ما روشن به تو...
دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است...
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم تو...
از پس ظلمت بسی خورشیدهاست...
این کهنه جهان به کس نماند باقی...
به بی دردان بیان درد دل، درد دگر باشد......
عشق درسی است که در مدرسه حاصل نشود...
چنان آمیختم با اوکه دل با من نیامیزد......
دل داده ام بر بادبر هر چه بادا باد......
من شبم تو ماه من بر آسمان بی من مرو......
بی تو با مرگ عجب کشمکشی من کردم...
دل از من بُرد و روی از من نهان کرد ......
چمدان بسته اماز هرچه منم ، دل بکنم.......
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم......
در این سرما و باران یار خوشتر...
ما به آغوش تو یکباره چه محتاج شدیم...
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم...
اولین شرط معلم بودن عاشق بودن است...
لب خاموش نمودار دل پر سخن است...
هر کجا مرز کشیدند، شما پُل بزنید...
ماییم و همین آرزوی یار و دگر هیچ...
ماییم و شب تار و غم یار و دگر هیچ...
پریشان خاطریم اما توانِ ایستادن هست...
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست...
به حسن و خُلق و وفا کس به یارِ ما نرسد...
چه توان کرد؟ که عمر است و شتابی دارد...
حافظ :ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد...
جان چه می دانست از دنیا چها خواهد کشید...
یاد آن شب ک دلش را به دلم داد بخیر ... : )!...
به حال آرزوهای محال خویش می گریم...
از خواب چو برخیزم اول تو به یاد آیی...
نزدیک رقیبانی و می بوسمت از دور ......
تا زنده ایم قسمت ما غیر داغ نیست...
شب همه بی تو کارِ من شِکوه به ماه کردن است!...
ز روزگار من آشفتهتر چه میخواهی...
خدا صبری دهد دلهای از جا رفتهٔ ما را...
چو خدا بُوَد پناهت چه خطر بُوَد زِ راهت...
یاد آن شب که دلش را به دلم داد، بخیر(:...
خزان هم با سرود برگ ریزان عالمی دارد...^ ^...