سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
در کنارت هرکجا باشم بهشتی میشودچونکه دنیا را پراز احساس زیبا میکنی...
دوزخ از سردی ایام بهشتی شده استمی کند جلوه گل فصل زمستان آتش...
ای کودکدر پستوی دلتنگیم خفته امتا که تصویرت را در ذهنم نقاشی کنملبخندها زده ام به سرنوشت تلخمو عجباء که تنها لبخند اعجازم تو هستی کودکمتو را من در آیات گلهای شقایق دیده امتو را من در اذان طلوع ستارگان دیده امفریادم خموش استزیرا آرامش توئیبدان که در افکار و رویاء و خلسه ام نشسته ایآرزو گشته ایمه و بانگ و صدا و نوا گشته ایای تار و پود فرش زرین زمینیعرش را کبریایی کنای الاههء پردیس بهشتیای فرزندای کودکم...سعید کنف...
یک اردیبهشتى تمام تار و پودش از عشق بافته شده و بهشتى ترین محبت ها را در قلبت مى کارد.سایه حواسش هیچ وقت از سرت کم نمى شود و تا پاى جان امانتدار احساس زیباى شماست. قلب هاى زیباى بهار تولدتان مبارک...
طلوع تویی صبح تویی آفتاب کن در وجودم ؛صبحگاهم بهشتی استبا صبح بخیرهایت ......
دختر کوچولوی زیبای من، جهان با خنده های تو معنا خواهد داشت.. با تو بهار که لبریز شکوفه هاست ، دیدن دارد.دخترم چون تو هستی شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل کردند و عطر سیب، معنا دارد.با تو پدر معنا پیدا می کند، و مادر بهشتی می شود....