پنجشنبه , ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
و ناگهان یک روز، در میدان شهر ،یک پسر، با خاطراتش ،ترور میشود ....
مثل ماه میمانی همانقدر زیبا همانقدر دور همانقدر دست نیافتنی...
من هر صبحچشمانم را در دریایپُرتلاطمِ خاطراتت؛غُسل میدهم!...
کاش خودتم مثِ خاطراتت واسه موندن سرسخت بودی...
نامت / خاطراتت/ بوسه هایت و لمس حس بودنت را به دست باد سپردم. یادم تو را فراموش...