دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
به راستی چه از عشق باقی می مانداگر زن ها غم آن را نمی خوردند؟...
امروز در باغ عجیب کنار خانه ام، من علف کوچکی را برای آن که بوی تو را می داد بوسیدم.من تو را می بویم و کنار اشیای زیبایم می گذارم....
هیچ وقت بابت عشق هایی که نثار دیگران کرده اید و بعدها به این نتیجه رسیده اید ذره ای برای عشق شما ارزش قائل نبوده اند، افسوس نخورید...!شما آن چیزی را که باید به زندگی ببخشید، بخشیده اید ؛ و چه چیزی زیباتر از عشق... هر رنج دوست داشتن صیقلی است بر روح ، و با هر تمرین دوست داشتن ، روح تو زلال تر می شود...!- شل سیلور استاین...
چه زیبا گفت کورش کبیر:اگر روزی تصمیم به محاسبه ثروتت گرفتىپولهایت را نشمارکافی است قطره اشکى بر روی گونه ات بریزیتعداد دستانی که آنرا پاک میکنند ثروت توست....
خوشبختیهمیشه داشتنِ چیزی نیست.خوشبختی گاهی لذت عمیقاز نداشته هاست!«یک نوع رهایی» که شبیه به هیچ چیز نیست؛ و گاهی ساده و غیرقابل تصور است<a href=http://www.chatroombaran.com/>باران چت</a><br />...
الیزابت کوبلر راس:آدم ها مانند پنجره هاییبا شیشه های رنگی اند.وقتی آفتاب می تابد برق می زنند و می درخشند. اما وقتی تاریکی، سایه می گستردزیباییِ حقیقی آن ها فقط در صورتی هویدا می شود که نوری در درونشان باشد ......
عشق تو از پیونده قلب ها نبوداز پیونده سلول به سلول جانم بودتو همچون خون در رگ هایم جریان پیدا کردیو من به بیماری عشق تو مبتلا شدم وتو در من رشد کردی و از من شدی حال ما دو جسم در یک روح پنهانیم💕👻رقیه سلطانی...
کسی که عشق ورزیده، چه می تواند بکند جز آنکه محضِ استراحت، دیگر در زندگی اش کسی را دوست نداشته باشد؟ 📗 دلواپسی ✍ فرناندو پسوآ...
برایم نامه ای فرستاده بود در نامه نوشته بود:بگو برای خندهایت ✨برای چشمانت👀برای تو☝🏻 برای عشق من❤️کمی اسپند دود کند🧿از زیباییش شهر مهبوت شده است👌🏻نکند چشمانشان شور باشد🩹🥺رقیه سلطانی...
دل» بی قراری می کند بهانه می گیرد بی قراریش تو بهانه اش تودردش تو تمامش تویی💕🌸رقیه سلطانی...
او از عشق می گفت و من تورا می دیدم:)♥️...
رویاهایش را به حقیقت تبدیل می کنددختری که در سختی ها جان داد..💪🏻💚رقیه سلطانیR soltani19...
اینجا دنیایی است پر از آدمی که متولد می شوند از دردهااما صدایشان بگوش نمی رسد....!رقیه سلطانی...
بیا به دنبالم!و مرا ببر به جایی که آدمی نباشد...جز من و تو💞که آدم ها زخم که می زنند مرحم نمی شوند:)💔رقیه سلطانی...
برای خوشبخت شدنمهم نیست که چقدر داشته باشیممهم اینه کهچقدر لذت ببریم...
من تو رو قهوه ای دوست دارم.شبیه شیر کاکائو مثل چیزای قدیمی مثل کمد دیواری و در چوبی خونه مامان بزرگم دقیقا همون قشنگی گذشته و حال خوب! دوستدار تو: قهوه ای شیر کاکائونویسنده: مهرآفرین قاسمی:)...
با شعر نو،با کلام ساده،با قلم و خودکارگفتم و نوشتم از تو آنها شنیدی و خواندی اما باز هم نیامدی!رقیه سلطانی...
من تو رو قرمز دوست دارم . مثل همون سرسره ی توی پارک که باهاش خاطره دارم. مثل سس روی پیتزام مثل حس سرزندگی عاشقتم دلبر قرمز !دوستدار تو: قرمزِ جان!...
من تو رو آبے دوست دارم تو آبے ترین حس دنیایی مثل همون اسمون بدون ابر مثل دریا مثل حس های قشنگ تو ذهنم که رنگ همه اونا ابیه! عاشقتم دلبر آبے !دوستدار تو: دخترآبےنویسنده: مهرآفرین قاسمی...
آدم عاشقبرگر های کوچولو با گوشت سی درصدتو خیابون های خزانه رابه استیک های هفتصدتومنی اندرزگو هم ترجیح میدهمهم دلش با کی و کجا باشه:)...
من اونقدر دوست دارم که هر وقت داشتی از چشمام سقوط میکردیقلبم رو پنجه هاش ایستاد و قبل از افتادنت بغلت کرد برای همینه که تو گوشه نشین قلبم شدی...
ملیسا هلسترن:بعضی ها فکر می کنند اتفاقاتی که در زندگی برایمان می افتد، چیزهایی که داریم و جایی که در آن زندگی می کنیم شادی را رقم می زنند. امّا اگر شادی در نوع نگاه ما به داشته هایمان باشد چه؟شاید داشتن عینک خوش بینی آنقدرها هم فکر بدی نباشد.یک بار جمله ای شنیدم که از یادم نخواهد رفت: شادی یعنی سلامتی و داشتن یک حافظهٔ کوتاه مدت! کاش من این جمله را گفته بودم، چون خیلی درست است....
دخترمروز تولدتهر چه پول داشتمخرجِ کاشتنِ درخت کردمدلم می خواست با آمدنتحالِ این شهر خوب شودنفسی تازه کندجایشان را نپرس، نهنمی گویم.این ندانستنِ زیبااین رازِ قشنگ پیشِ بابا می مانددوست دارم سال ها بعدپای هر درخت که رسیدیفکر کنی برای تو سبز شدهبرای تو شکوفه دادهو برای تو سایه انداخته ست.رسول ادهمی...
دوستتان دارم، تا دم مرگ.تلاش خواهم کرد که زود نمیرم.تنها کاری که باید بکنم همین است. - مارگریت دوراس- نوشتن، همین و تمام مارگریت دوراس...
سروی و سروهاایستاده می میرند...درحیرتم تبر از چه سخن میراند؟َ!!!...تنهای تلخ......
بعدمن چه کسی درگلوگاهت بوسه ای خواهد کاشت؟...تنهای تلخ......
هنگامی که از خودت می پرسی عشق چیستدو دست آتشین را تصور کنکه در هم گره خورده انددو نگاه را که در هم گم شده انددو قلب را که در برابر وسعت یک احساس به لرز افتاده اندو چند کلمه را تصور کنبرای جاودانه کردن یک آن.■شاعر: آلن دوآر | Alan Duar | فرانسه |■برگردان: اعظم کمالی...
برایم مهم نیستاز بیرون چگونه به نظر می آیمکسانی که درونم را می بینندبرایم کافی اندبرای آنهایی که از بیرون قضاوتم میکنند حرفی ندارمبا خود می گویمبگذار همان بیرون بمانند...
همیشه کتابی برای خواندن دم دست داشته باشید. کتاب مثل گذرنامه است، مگر اینکه شما را به جاهای جدید نبرد. کتاب می تواند شما را تا گذشته یا آینده ای خیالی یا به درون ذهن فردی دیگر ببرد. .خنده لهجه ندارهفیروزه جزایری دوما...
تو در من جاری شده ای خودت میدانی ؟ حتما میدانی...
من و تو هر دو به این قلب بد کردیم!من با خواستنت و تو با نخواستنم...ملیکانقدی (پناه)...
در آسمان دو چیز افسونم می کند آبی بیکران و خدا آن را می بینم و می دانم که نیست او را نمی بینم و میدانم که هست...
اشتباهات تجربه اند آری!اما گاهی همین اشتباهاتداغونت می کنه تا بیاد بشه تجربه.اسمارحمانی...
غم و شادی انسان ها را می توان از چشمانشان فهمید. نگاه را نمی توان آرایش کرد....
جانا، در ملل کلمات دنبال واژه ی غم ها نباش، او که دوره ات کند، وجودت را در بَر گرفته و پوره ات می کند.بی خیال غم با خیال هر زیاد و کم زندگی کن. اسمارحمانی...
کلاریس سابار :ابراز عشق و علاقه به طرف مقابلنه با هدیه های گران به دست می آیدو نه با رستوران های مجللعشق و احترام به زنی که دوستش داریباید در رفتارت و نگاهی که به وی داری تجلی پیدا کند... نامه های رز...
کسی چه می داندمن امروز چندبار فرو ریختمچند بار دلتنگ شدم از دیدن کسی کهفقط پیراهنش شبیه تو بود..-ژوان هریس- کفش های آب نباتی...
میروم زیر خاک که هزار سال دیگر برسم به دست آدمی که بدون ترس بتواند بگوید دوستت دارم......
زمانی که خنده هایت را می_بینم تازه متوجه میشوم که هنوز بهترین شعرم را نسروده ام.... -اردم گولر-ترجمه:سینا عباسی لاسو...
باران هم اگر می شدی،در بین هزاران قطرهتو را با جام بلورینی می گرفتممی ترسیدمچرا کهخاک هر آنچه را که بگیردپس نمی دهد -جمال ثریا-ترجمه: سینا عباسی هولاسو...
برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنمکه چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیندگوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنودبرای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد.و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشدو بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده استسخن بگوییم«مارگوت بیکل»...
از زمانی که برایت باقی مانده لذت ببرشاکر روزهایی که هر یک به هدیه ای می ماندرویاها و امید هایی که هنوز امکان ممکن شدن دارندو عشق ها و مهربانی هایی که هنوز فرصت تجربه کردنشان با ماستیک روز ، روز آخر ما خواهد بود...
یادآوری ایرادات به یک آدم بیشعور ،مانند تکان دادن پارچه ی قرمز برای گاو مسابقه می مونه ؛ هر لحظه باید آماده ی حمله اش باشی...آریا ابراهیمی...
در کنار آنهایی باش که نور می آورند و جادو می کنند، آنها که با چوب جادویی کلام ، گفتار ، نگاه ، رفتار و منشِ ویژه خودشان تو و جهان را متحول می کنند و همه بازی ها را به هم می زنند.کسانیکه قصه های زیبا می گویند و تو را به چالش می کشند و تغییرت می دهند.کسانیکه به تو اجازه نمی دهند که خودت را دست کم بگیری و افق زندگی ات را کوچک بپنداری.این جادوگران مهربان، با قلبهای تپنده و پر شور ، قبیله ی اصلی تو هستند و باید کنارشان بمانی....
حتی اگر بدانم فردا جهان نابود خواهد شد، باز هم درخت سیبی خواهم کاشت....
قلب خانه ایست با دو اتاق خوابدر یکی رنج و در دیگری شادی زندگی میکندنباید خیلی بلند خندیدوگرنه رنج در اتاق دیگری بیدار میشود...
عشق جلوه حضور خداوند، و قویترین نیروی ربایش در عالم است. عشق پاک و فارغ از خودخواهی، بدون نیاز به طلب کردن و چشمداشت، همه چیز را جذب و تملک می کند. امّا کمتر کسی عشق حقیقی را درک کرده است.- فرمان های شفابخش- فلورانس اسکاول شین...
بدا به حال آن مجنون که عاقل شد......
پیش از آنکه واپسین نفس را برآرمپیش از آنکه پرده فرو افتدپیش از پژمردن آخرین گلبر آنم که زندگی کنمبر آنم که عشق بورزمبر آنم که باشمدر این جهان ظلمانیدر این روزگار سرشار از فجایعدر این دنیای پر از کینهنزد کسانی که نیازمند منندکسانی که نیازمند ایشانمکسانی که ستایش انگیزند...
هیچ روزی تکرار نمی شود.هیچ شبی، دقیقاً مثل شب پیش نیست...هیچ بوسه ای، مثل بوسه ی قبل نیست و نگاه قبلی مثل نگاه بعدی...روزها، همه زودگذرند...چرا ترس، این همه اندوه بی دلیل برای چیست؟هیچ چیزی همیشگی نیست...فردا که بیاید، امروز فراموش شده است......