پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
از زمانی که برایت باقی مانده لذت ببرشاکر روزهایی که هر یک به هدیه ای می ماندرویاها و امید هایی که هنوز امکان ممکن شدن دارندو عشق ها و مهربانی هایی که هنوز فرصت تجربه کردنشان با ماستیک روز ، روز آخر ما خواهد بود...
تابستان هم رفت با همه خوب و بدش پاییز اومد و زمستان هم در نزدیکی نچندان دور بساطش را پهن کرده و منتظر است پاییز بار و بندیل ببندد تو نیز چرا با این گذر شیرین همه خاطرات تلخت را درون کوله بار خوشبختی ان جا داده ای؟؟نگاهی ب اطرافت بینداز! ببین هنوز هم دلایل ریز و درشتی وجود دارد برای لبخند تو دنیا هنوز ادامه دارد لبخند بزن و از مسیر خوشبختی ک در پیش رو داری لذت ببر هیچ خنده ای و هیچ گریه ای ماندگار نیست ب گذرا بودن لبخند ،گریه هم میگذرد.....
تنهایی...نه خیلی بد است؛نه خیلی ترسناک؛بلکه این خودمان هستیم که بعضی از واژه ها را برای خود بزرگ می کنیم و از آن ها در ذهن مان یک غول می سازیم؛و تنهایی از همان واژه هاست.تنهایی یعنی خودت، برای خودت ازش قائل شوی؛یعنی به بهانه ی تنها بودن؛ با هر کسی همراه نشوی!یعنی روح و روان خود را کدر نکنی.وقتی تنهایی می توانی به خودت اهمیت بدهی،زخم هایت را خودت مرهم باشیبا همان اندک دلخوشی هایی که داری؛دلخوشی های پایدار؛نباید که حتما کسی ...
عشق از تو آغاز می شود دختر!تویی که جان بخشیده ای به این همه عشق...موی بلند و گونه سرخت اگر نبود،دنیا اگر لبِ اناری و بلندی مژگانت را کم داشت، عاشق نداشتیم در جهان ..حتم دارم قبل از تو احساسی وجود نداشت و خدا به وقت آفریدن تو بیشتر از همیشه لبریز عشق بوده استبستگی به تو دارد عشقبه تو و دخترانگی هایت ..هرچند ساله که هستی،دخترانگی ات را از یاد نبرتا دنیا زیبایی کم نیاورد...روزت را جشن بگیر چشم و چراغ دنیاآزاد باش گوهر زیبای پدر...
گاهی وقتا فراموش کن کجایی،به کجا رسیدی و به کجا نرسیدی،گاهی وقتا فقط زندگی کن...یاد قول هایی که به خودت دادی نباش،تو تلاشتو کردی اما نشد...یه وقتایی جواب خودتو ندههر چی پرسید:چرا اینجای زندگی گیر کردی،لبخند بزن و بگو کم نذاشتم اما...نشدیه وقتایی فقط از زنده بودنت لذت ببر...از بودن کنار کسانی که دوستشان داریو دوستت دارن...از طلوع خورشید،از صدای آواز قمری ها...از باد...باران...از همه ......
از چیزی که داری خشنود باش؛ از اوضاع همانطور که هست لذت ببر. وقتی پی ببری که از هیچ چیز بی بهره نیستی، تمام دنیا متعلق به تو می شود....
از زندگی لذت ببر. زمان زیادی برای مردن هست....
به صبر اعتماد کن...عدم قطعیت را با آغوش باز پذیرا باش.. از زیبایی انتظار لذت ببر...وقتی هیچ چیز قطعی نیست، پس همه چیز ممکن است......
تا میتونی به خودت برسخودت را دوست داشته باشبهترین غذا هارو بخوربرای خودت خرید کنعطر خوب بزنسفر بروتفریح کن و لذت ببرباور کن در این دنیاکسی مثل خودت نمیتونه حالت رو خوب کنهروزای خوبتو بساز...
باید تکثیر بشم ولی در قطعِ خیلی کوچیک، مثلا اندازهی وروجکِ آقای نجار با موهای نارنجیش یا خاله ریزه وقتی با قاشق سحرآمیزش کوچولو میشد.باید خودِ دومم در قطع کوچیک، بپره روی فرمون تا بتونه زاویهی مورد نظر من رو ببینه، بعد اون آهنگی رو که از همه بیشتر دوست دارم پخش کنه و صبر کنه تا از خروجی جردن و اتوبان صدر عبور کنیم و به محض دیدن اولین شاخهی پر برگِ بیدِ مجنون دکمهی ضبط دوربین رو بزنه و این پاییزِ زیبا رو برام ثبت کنه.هر روز از ابتدای ...
هر وقت به اوج نا امیدی رسیدینزدیکترین روزنامهای که روی زمین افتاده بردار و این بار خیلی عمیقتر از هر بار به صفحه تسلیتها نگاهی بینداز!صاحبان این چهرهها همه کسانی بودند که یک روز حسابی به سر و صورتشان رسیدهاند و بهترین لباسهایشان را پوشیدند و برای گرفتن چند قطعه عکس سه در چهار به معروفترین آتلیههای عکاسی رفتند.رفتند تا اعلام کنند وجودشان را در پای انواع تصدیقها، کارتها، گواهیها و گزینشها، تا سندی برای اعلام وجود داشته باشند.اما...
برای یک روز هم که شده دنبال چیزهایی که نداری نرو/ از چیزهایی که داری لذت ببر......