پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
کاش میدانستی خنده هایت احاطه کرده است تمام جهانم رابه تو می اندیشم ای فراتر از هررویابه لمس انگشتانت در لابلای گیسوانم به گرمای آغوشت به شیرینی لبخندهایت کاش میدانستی چقدر غروربرانگیزاست عاشقی باتو..... درمیان مردمانی که چیزی از عشق نمی دانند.بامن حرف بزن شاملوی زندگی ام ....✍️هدی احمدی...
خنده هایت،هواست!بخند تا مردم خفه نشوند!شاعر: سردار قادربرگردان به فارسی:زانا کوردستانی...
خنده هایت ملودی آرام رود است در سرزمین های خشکیده ی تنم..,,,،،و برگ سبز چشمهایت،فصل های دور عاشقی راتکرار می کند..آه ای همیشه بهارهمیشه بخند.....
در غم عشق تنها می شدمبا چشمان جستجو می کردمتو همیشه طنین دل می شدیآرامش دل را با خود می بردیدیدار تو بود آن چیزی که می خواستمخنده های دل نوازت چیزی بیشتر از می خواستمچشمان سیاهت تابش یک دنیا داردبه خواب های شیرینم نوری که می دهدهرگز تو را از یاد نخواهم برد....
کهنه رقاصه ای چو من لای گریز گیسوانت مست و خندان فارغ از حال جهان هی گریزم هی گریزم ...دانه دانه از تل قهوه روشن های مویت بسپرم خود را به باد و چون مسافر عابر هر دم خیالت چه خیالی چه خیالی ..چون صنوبر شاخه های ترد و چون حتن های کهنساله سرخی سیب اورده لب هایت کز شَرر های اخگرد و خنده هایت ترک های ساوجین دامنت گلدار و من کافر به چشمانت که گه گاهی بروید گلستان ها و تاکستان ها وزان سر بوته هاو گلبن های دشت نیلوفران ...
در دوردست هاصدای خنده هایت جهانی از تو پر شد دستانم درامتداد دستانت شکوفه داد وشب ازمن گریخت...
بخند جانم !بگذار باز شود تک به تک چین های پیشانی امبگذار زمان با لبخندت ما را به هر کجای جغرافیای عشق که میخواهد ببرد !بگذار خنده هایت زیباترین منحنی هندسی جهان را رسم کندآخر میدانی ؟!تو که میخندی تمام دردها فراموش میشوندو این زیباترین آلزایمر دنیاست !مژگان_بختیاری (پرتو)...
زمانی که خنده هایت را می_بینم تازه متوجه میشوم که هنوز بهترین شعرم را نسروده ام.... -اردم گولر-ترجمه:سینا عباسی لاسو...
و میتوانی مطمئن شوی جان خواهم دادم جایی بین خنده هایت... ...
تو را دل برگزید و کارِ دل شک بر نمی داردکه این دیوانه هرگز، سنگِ کوچک بر نمیداردتو در رؤیای پروازی، ولی گویا نمی دانینخِ کوتاه، دست از بادبادک بر نمی داردبرای دیدنِ تو آسمان خَم می شود امابرای من کلاهش را مترسک بر نمی دارداگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش رااتاقم را صدای جیرجیرک بر نمی داردبیا بگذار سر بر شانه های خسته ام، یک باراگر با اشکِ من پیراهنت لک بر نمی داردارس آرامی...
من هنوز هم به خنده هایت خوشموقتی که میدانم خنده هایتآرام بخش ترین مسکن دنیاست......
یادت هستمی مردم برای خنده هایت ؟نبودنت امادارد از حافظه ی من طولانی تر می شودمی ترسم اگر برگردیکهنسالی ام دیگر نو را به جا نیاوردو ( برای تو مردن ) رانتوانم مثل آیینی مذهبیبه جا بیاورمبرگردمرگ دارد برایم دلتنگی می کند...
خنده هایت برایم همچون یک سونامی ست...خنده هایت موج طوفانی ست...خنده هایت رقص بارانی ستدر آن موج طوفانی چه داری؟که کشتی نگاهم را در خودش غرق می کند...
کسى باید پیدا کند مرا ! گُمم میان موجِ خنده هایت......
با یاد خنده هایت باد وزید ،،با عطر تنت باران بارید وبرگ ها ریختنحال پریشانی من هم با خاطراتتو بارید...
خنده هایت را قدر بوسه هایتو سکوتت در تعلیق راقدر صدایت در آواز،دوست می دارم.و در ندیدنتچه فرق می کندکه بگویم دلم بیشتر برای چه تنگ استوقتی دلمبرای تو تنگ است....
دنیا را به بازی گرفته ایم ما،من با موهایمتو با خنده هایت!...
با تمام ثروتش باز او فقیرت می شودشاه مغروری که میداند حقیرت میشود.در مصاف موی تو با آبشاران بی گمانبرتری با گیسوان چون حریرت میشود.لب شکر مو فرفری شیرین سخن زیبا و شوخیوسف کنعان بیاید هم اسیرت می شود.من که سهلم نازنیم لحظه ای لب تر کنیمطمئنم عالم و آدم اجیرت میشود.خود نمی دانی ولی هر بار میخندی دلمجان نثارِ خنده های بی نظیرت میشود...
خنده هایت دلیلِ زنده ماندنِ من است!بگذار بچرخدچرخِ زندگی به همین رِوال...!...
همخون هم نبودیم، اما هم خونه بودیم؛تو تمام من نیستی اما نقشی از تمام من هستی،وقتی دنیا همانند چای، تلخ میشود،خنده هایت آن قندیست که باید باشدتا دنیا را به کاممان شیرین کند؛بمان که بودنت حقیقتِ من استرفتنت دور میسازد مرا از خودم،چگونه میشود تورا داشتُ، نداشته ها رابه رخ کشید!وقتی مسیر زندگی، تاریک و پرپیچ خم میشودتا بفهمم کجای راه هستم و چه میخواهممرا با روشنیه چشمانت از کمند خستگی ها، رها میساختیچگونه توصیفت کنم وقتی کلمات...
مهر،مهربانیت را میخواهدو من خنده هایت راخنده هایی را که می تواندبهاری کند پاییز دلم را...!...
بخند که خنده هایت همیشه بوی نوی بهار را میدهد بخند که حتیتیر هم حریف گلهای پیراهنتنیست......
اگر می شد برای خنده هایتیک غزلیک بیتیک مصراعبنویسم...محال اندیشی است امااگر می شدچه ها می شد!...
ناگهان آمدی به خلوتِ من، تا به خود آمدم دچار شدمعشق من بودی و نفهمیدم تا که رفتی و بی قرار شدممثل گلدان خشکِ کنج حیاط، در خودم دفن می شدم هر روزبوسه هایت شکوفه زارم کرد با نسیم تنت بهار شدمناگهان ریختی در آغوشم... سرم افتاد روی شانه ی توسیل موهات روی شانه ی من، من دلم ریخت...آبشار شدمعطر گلهای سرخ پیرهنت، گرم و آرام در تنم پیچیدخوشه خوشه پُر از تبِ انگور... دانه دانه پُر از انار شدمخنده هایت... دریچه ای به بهار،چشمهایت... ...
صبح میتواند خلاصه ای باشد از خنده هایت ؛ تو بخند !جهان بهانه ای میشود برای دوست داشتنت ️️️...
کسى باید پیدا کند مرا! گُمم میان موجِ خنده هایت......
خنده هایت چون عسل حتی از آن شیرینتراندهرلبت تمثیل زیبایی ز حوض کوثر است...
تمام خستگی هایت را یکجا میخرم تو فقط قول بده صدای خنده هایت را به کسی نفروشی ️️️...
انتظاری،از کسی نخواهم داشت!وقتی که... خندهایتبرآورده میکنندتمامِ آرزوهای دلم را.. ️️️...
و خنده هایت...همان روی خوشِ زندگیستکه به من رو کرده......
برادر جانم... دلم که تنگ میشود چشمانم را میبندم...عمیق نفس میکشم...حالا امواجی از تو را در دریای خیالم حس میکنم...عطرت... آغوشت... خنده هایت...چشم هایت...مهربانی هایت..حتی اخم هایت...همه ی باتو بودن ها مانند نوار فیلمی از پشت پلک هایم میگذرد...و من تورا بارها وبارها بیمارگونه در خاطرم مرور میکنم...اکنونحس میکنم قلبم کمی ارام تر شد......
تمامِ مدتی که نگاهت می کردم،خنده هایت بهانه ام بودند،بهانه ای برای بیشتردوست داشتنت... ️️️...
مهم نیست که شانه هایَت تجسم استوآغوشت خیالهمه یادت اینجاستنگاهَت...صدایَت...خنده هایَت...دیگر چه می خواهَم...؟️️️...
بخند مادر که من با صدای خنده هایت جون می گیرم،نگاهم کن که با برق نگاهت دنیا را می بینمباش مادر که من هم باشمروزت مبارک مادر جونم دوستت دارم...
خنده هایت رابه دنیایم بیاویزموهایت را به رویایم...مدتی ست،دنبال دلخوشی های ساده ام!...
انتظاری،از کسی نخواهم داشت!وقتی که... خندهایتبرآورده میکنندتمامِ آرزوهای دلم را.....
لحظهی خوبلحظهی نابلحظهی آبی صبح اسفندلحظهی ابرهای شناورلحظهای روشن و ژرف و جاریحاصل معنی جملهی آبلحظهای که در آن خندههایتجذبه را تا صنوبر رسانیدلحظهی آبی باغ بیدارلحظهی روشن و نغز دیدارلحظه تولد تو در اسفندماه...تولدت مبارک...
ریتم خنده هایت را دوست دارمتو بین تمام آدم ها در این کره خاکی، تافته ی جدا بافته ای️️️...
انتظاری،از کسی نخواهم داشت!وقتی که ... خندهایتبرآورده میکنندتمامِ آرزوهای دلم را ...️️️...
کسى باید پیدا کند مرا گُمم میان موج خنده هایت ...️️️...
میشود/برای امدنم/ خندههایت/ به استقبالم بیایند....
مُهم نیست که شانه هایت تجسم است !و آغوشت خیال همه یادت اینجاستنگاهت ، صدایت ، خنده هایتدیگر چه میخواهم ️️️...