پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دو روز دنیا برام قفس تر از قفسهبهم نفس برسون هوام دوباره پسههوامو داشته باش میگن تو مومنی ودم مسیحاییت نفس تر از نفسههمیشه میلنگه یه جای زندگیمالهی من بمیرم برای زندگیم..._برشی از ترانه...
مهربونی ای عشق نازنینی ای عشقآخرین تیکه ی این جورچینی ای عشق برشی از ترانه...
ای روزهای خوشبختیآسانیِ پس از سختیای شادمانیای شادیای روزگارِ آبادیای روزهای آزادیبرگرد سوی ما، برگرد...
...مادر مداد قرمز من کو؟ کو لقمه های نان و پنیرم؟ آخر چگونه بیست بگیرم وقتی که دست های فقیرم فردای درس ، آن همه باید در جست و جوی کار بمیرند؟......
که چشم های تو در خوابْ شمس و مولوی اند که چشم های تو در خوابْ شرحِ مثنوی اند که چشم های قشنگت قشنگِ دهلوی اند قشنگ، البته در سایه سارِ ابرو ها...
حسین صفا:که تحمل هر دردی ممکن است ، الا دلتنگی ......
پیوسته آرزو کُنمت ؛ بلکه آرزواز شرم ناتوانی خود جان به سر شود!...
به هر تقدیر شکلک در نیاوردمفقط میخواستم شکل خودم باشمگلومو پاره کردم اما این مردمبهم گفتن که دیوونست ، عاشق نیست......
دریا برای مردن ماهیبی اختیار فاتحه می خواندماهی به خنده گفت که گاهیهجرت / علاج عاشق تنهاست...