منی که اینهمه کوهم از این جهان به ستوهم برشی از شعر "وصیت نامه"
دو روز دنیا برام قفس تر از قفسه بهم نفس برسون هوام دوباره پسه هوامو داشته باش میگن تو مومنی و دم مسیحاییت نفس تر از نفسه همیشه میلنگه یه جای زندگیم الهی من بمیرم برای زندگیم... _برشی از ترانه
مهربونی ای عشق نازنینی ای عشق آخرین تیکه ی این جورچینی ای عشق برشی از ترانه
ای روزهای خوشبختی آسانیِ پس از سختی ای شادمانی ای شادی ای روزگارِ آبادی ای روزهای آزادی برگرد سوی ما، برگرد
...مادر مداد قرمز من کو؟ کو لقمه های نان و پنیرم؟ آخر چگونه بیست بگیرم وقتی که دست های فقیرم فردای درس ، آن همه باید در جست و جوی کار بمیرند؟...
که چشم های تو در خوابْ شمس و مولوی اند که چشم های تو در خوابْ شرحِ مثنوی اند که چشم های قشنگت قشنگِ دهلوی اند قشنگ، البته در سایه سارِ ابرو ها
حسین صفا: که تحمل هر دردی ممکن است ، الا دلتنگی ...
پیوسته آرزو کُنمت ؛ بلکه آرزو از شرم ناتوانی خود جان به سر شود!
به هر تقدیر شکلک در نیاوردم فقط میخواستم شکل خودم باشم گلومو پاره کردم اما این مردم بهم گفتن که دیوونست ، عاشق نیست...
دریا برای مردن ماهی بی اختیار فاتحه می خواند ماهی به خنده گفت که گاهی هجرت / علاج عاشق تنهاست