شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
گل نرگس ورنگین کمان هفت رنگ وعطر باران،که آدمی را مست و مدهوش می کنند،هیچگاه جای زنی زیبایی را نمی گیرند که عاشقانه به تو لبخند می زند.شعر: ریباز سالاربرگردان: زانا کوردستانی...
اذا کانت المرأة الجمیلة جوهرة فالمرأة الفاضلة کنز.اگر زن زیبا جواهر باشد، زن فرهیخته گنج است.-عباس محمود عقاد_ترجمه ی عذرا جوانمردی...
تو زیباییزیباتر از همه زنانی که می شناسممهربانیوچشم هایت طعم بلوط می دهدرعناتر از همه زن هایی و دلربا در آستانه میانسالیایستاده در برابر ویران کننده ترینبادها و هجمه هاتو مظلومانه زیباییو بی رحمانه عاشقتو را دوست دارمکه هنوز عطر تمشک می دهی و نارنجتو را که در آستانه میانسالیجذابیوزیبائیت شعرهایم را به تکاپو می اندازدتو را دوست دارم...
همه ی زنان دنبال یک پناهگاهند، آغوش مردی که دوستش دارند یا خانه ی مردی که دوستش ندارند و پیراهن دلتنگی شان را آویزان، زیر آفتابی که پیراهن تو را هم خشک می کند. آغوش هر زن زیبایی، امن ترین جای دنیاست برای مردانی که تازه از جنگ برگشته اند و تنهایی شان را با ته مانده های سیگار زنی زیبا دور می ریزند، اما همه ی زنان هنگام تنهایی شان، به چیزهای ساده و معمولی پناه می برند، به آینه ی کوچک شان، شانه ی چوبیشان و هر روز موهایشان را شانه می کشند، به یاد مردی...