شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
رهروان را یاد مردن چایِ خوابِ غفلت است شکرِ یزدان، قابض الارواح پیران، پیرِ ماست (مهدی فصیحی رامندی)...
ای عزیزان چنگ بر دامان او تقدیر ماستفکر آزادی در این ره خار دامنگیر ماستدل به هر تقدیر او فتح الفتوحی تازه استکار بی تدبیر در محنت سرا تدبیر ماسترهروان را یاد مردن چایِ خوابِ غفلت استشکرِ یزدان، قابض الارواح پیران، پیرِ ماستدشت را بی کاروان رفتن اگر هم مشکل استکاروان رو گو برو چون عشق یزدان میر ماستقلب را جز جای یک دلبر نباشد ای رفیقحبط این اعمالِ ما از کار بی تکبیر ماستمهدی فصیحی رامندی...
صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کامچون سوسن آزاده چرا جمله زبانیگویی بدهم کامت و جانت بستانمترسم ندهی کامم و جانم بستانیحافظ شیرازیمحمد عاشوری...
و نوش هر قدحی ؛ در تمام خانه ی مان سلامت همه ی مردمان خانه ی مان و شادی پسران از طفولیت تا مرگ و رقص دخترکانت ؛ به هر ترانه و زنگ...
به رقص نور و به هر جشن قسم که خالق من فروغی از خودش آورد ؛ که جاودانه شدم به هرکه مرگ بشر را صحیح می داند بگو که بعد تو زنده ام ؛ ولی فسانه شدم...