باور کردنی نیست،
اما،،،
هر صبح خورشید
از شانه های تو طلوع می کند.
(رها)...
تاریخش را نمی دانم!
فقط،
به قدمت
کلاغ های تاریخ دوستت دارم...
(رها)...
رویم سیاه!
اما باور بفرمایید،
تمام خطای من،،
دوست داشتن شماست.
(رها)...
از تو چه پنهان!
خودت به کنار،
از یادت هم،،
--شراب می ریزد.
(رها)...
من،
چه غریبانه،،
میان این همه تنهایی،،،
--جا مانده ام!!!
(رها)...
آی ی ی زندگی!!!
موهایم یا شرافتم؟!
کدامین،
به خطر انداخته تو را؟!
(رها)...
گره به گره وُ
رج به رج
دخترک،
بالا می کشید قالیِ دار را،
نکند کوتاه شود،
--دارِ آرزوهایش.
(رها)...
خالی است -دستانم-
در تهیدستی،
پُر است،
از نبودنت،،،
تنهایی ام!
(رها)...
--دسته ی تبر،
یا،،،
-- کاغذ کتاب؟!
...
انتخاب؛
با درخت نیست!
...
شاید باور کردنی نباشد،
امّا،
با رفتنت--
گل های گلدان
پژمردند!
(رها)...
ای بی نهایت!
--وقتی ندارمت،
قلبم خلائی ست
پُر ناشدنی!
لیلا طیبی(رها)...
پنجره ام،،،
بُغض کرده ست!
گمانم؛
آسمان هم
هوس باریدن دارد!
لیلا طیبی (رها)...
برو!
ماندن بی فایده ست،،،
اگرچه؛
دلِ رفتن
نداری!
لیلا طیبی (رها)...
در من زنی ست،
--پُر از جنون!
چنان عاشق
که هرگز
خیال عاقل شدن ندارد!
لیلا طیبی (رها)...