پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
این باران نیست!توییکه از آسمان زیبای شهر می باری......
آغوش برهنه ی تولب های تشنه منجایی میان یکی از این روزهادر هم فرو می روندآب می شومبر بستر زاینده رود......
بعضی ها آه می شونددلتنگ که می شویصدایشان می کنی !...
اردیبهشت، بی قرار ی عاشقانه ی ابرهاست با زمین.اردیبهشت، لب های بوسیدنی تواند در خیابان.اردیبهشت ، یاد و خاطره و زیبایی ست .اردیبهشت ها عاشق که باشی دلت مدام هوای معشوق می کند و بوسه .اردیبهشت ، بی خیالی و عاشقی ستاردیبهشت دوست داشتنی، لعنتی ترین ماه سال است....
هیچ کس به عشق معتقد نیست همه می گویند فراموش می کنی من لبخند تلخ می زنم نگاهم را بر می گردانم!بعضی ها فراموش نمی شوند بعضی عشق ها خود حقیقت اند حیف؛نمی فهمند!...
وقتی زنی مردی را می بوسد ؛زمین آهسته تر می چرخد ..گلوله ای دیرتر شلیک می شود ..وقتی زنی مردی را می بوسد ؛حال دنیا بهتر می شود ........
عشق باید خاصیت آدمها باشهدنبال آدم هایی باشید که عاشقی و عشق خصوصیت و خاصیت اونا شدهاونها بی پروا عاشقند حتی اگه معشوقی در کار نباشهکافیه آدمی که لیاقت اون عشق رو داشته باشه تو مسیر زندگیشون قرار بگیره و مست می نابی بشه که تو وجود این آدماست ، این آدما دنبال عشق نمی گردن عشق تو وجودشونه و فقط کافیه همراه و هم مسیرشون بشیاون وقت تو خوشبختی و لبریز عشق.....
کاش میشد تورا تَگ کرداینجا میان آغوشَم...
به باران واگذارت می کنم به ابرهاوقتی دلت گرفت،بباراجازه داری که گریه کنی!...
به اندوه مابه دوری از دست هایت فکر می کنم،کاش جهان شبیه لحظه های بوسیدنتدوباره زیبا می شد،کاش دریغی نبودتا پشت پنجره هاهمیشه چشم هایمانخیس باران نمی ماند...
آغشته ی آغوش توامآشفته ی عطر تنتو موهایی که مشکی بودندشب بودند...
تو دوست داشتنی ترین لعنتی عالمی...