متن پویا شارقی بروجنی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پویا شارقی بروجنی
غیرت زلف مشعشع هست ولی در پای او
مکنت گنج مظفر هست ولی در جای او
مسلخ من سلخی بالا نشین ابرو چو مه
مقتل من نغمه های دلگش آوای او
زلف پرتابش، دلم بیتاب کرد
از شکن تا هر شکنجاش خواب کرد
باکمان ابروی او خم شد کمان سینه ام
اینچنین مارا گرفتار وخودش نایاب کرد
سر آن ندارد این بخت که دمی به فهم گردد
مگر از نسیم پرسم ز چه روی پر شدم درد
نه مسیر راه دارم نه توان ایستادن
مگرم ره جنون شد که به کنج گشته ام ترد
سایه باد صبارا گرفتند به حبس
بلبل نغمه گرش را که گرفتند ز نَفٰس
طرفه سرو چمان را که گرفتند قرار
ما مانده ترینیم به خونخواهی درس
دوست دارم من این تاراج نرد عمر را
تا به هر سختی بگیرد گرم وسرد عمر را
شب همه شب انتظار ,صبح در فغانم مات بخت
کان پگاهم نیست باز این صبحِ سرد عمر را
وه گرش من بازگیرم بخت مهرافزای خویش
تا قیامت پای کوبم خاک و گرد عمر...
بازمیخواهم که از لبخند پر سازم تورا
هر قدر بد بودیم بد دور سازم من تو را
این کمندِ آهام از چین خوردگی کوتاه شد
بیامیدم ,آن که روزی در کمند آرم تو را
در سر حزنات اگر که شانهام حائل کنی
بوسه یک دو بیشتر سوگند،نگذارم تو را
از...
چل لشکر تخمیر زشش گوشه کشمیر
آمدند شور کنند حکم کنند از سر تدبیر
تا به چله بنشینند،معتکف خمره تخمیر
بانگ شیپور بگیرند در این گوشه نخجیر
از همه سوی رسیدند سواران چو مشاهیر
به نبرد از شه قرمز بسپارند که او گشته فراگیر
تا بگیرند همه روح و روان...
مردی را حد میزدند
به جرم محاربه با خدا
و من نمیدانم آن چه خدایست
که ادمی باید حقش بستاند