پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
افسوس که ابری شده چشمان وطن بارانی و خیس است گریبان وطنصدحیف خزان رسید و پر پرشده اند.. چون لاله دراین دشت جوانان وطن!!!اعظم کلیابی بانوی کاشانی ...
وطن جایی ست که روح در تبعید نباشد...
وطن یعنی روح در تبعید نباشد...
وطن یک مرد هر کجا که شکوفا شود ، است....
من که عاجز شده ام در وطن از تنهایی...
من دلم پیشِ غریبی ست که نامش وطن است...
هرچه مرهم میگذارم بند مى اید مگراى وطن خون تو از اروند می اید مگر...
سفر تو کردی و مندر وطن غریب شدم...!...
چه غریبانه تو با یاد وطن می نالیمن چه گویم که غریب است دلم در وطنم......
غُربت کسی نباشکه وطن دیده تو را......
به من در عمق نگاهتکه ناکجای جهان استوطن بده......
چه غریبانه تو با یاد وطن می نالیمن چه گویم که غریب است دلم در وطنم...