پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو چه هستی،که جز در تو آرام نمی گیرم؟...
«ای کاش وقتی به دوردست ها می روی، خودت را در آغوشم جا بگذاری.»...
دوستت دارم و تو سرآغاز و سرانجام جانِ منی._محمود درویش-ترجمه ی عذرا جوانمردی...
دلیلش را نمی دانمامّا هر چه هستفکر کردن به توحال مرا خوب می کند...
اگر قلب من کوه باشد، تو اولین نسیمی هستی که آن را به لرزه در آوردی....
من اگر بدانم تو را دارم،شوقِ زند گی را از دست نمی دهم...
تجربه ی اولین هابا تو زیباستمثلاشروع همیناولین ثانیه های هر صبح...!...
تو بزرگ ترین گنج دنیایی، زیرا در عوض تو هیچ چیز نمی توان گرفت که با تو برابر باشد....
جهان بر پا نمی مانَدمگر با سر خمیده ی ماروی شانه ی آن که عاشقش هستیم...
در جمله ی دوستت دارمدو نقطه کنار هم ایستاده اندیکی من هستم یکی تو ... ...
درِ قلبِ من بسته بود تو از کدام در وارد شدی؟...
کمی آغوش تعارف کن من دلتنگیِ محضم...