برف یعنی طعنه بر تنهاییِ هر رهگذر خیره ام بر جاده ای همراه با "یک" رد پا
از رهگذرها غیر اندوهی نمی ماند از خرمن گل های بادآورده جز بویی
رهگذر داشت به لب سیگاری گفت آتش داری؟ من نگاهی به دلم کردم و گفتم: آری
نکند بوی تورا باد به هرجا ببرد... خوش ندارم دل هر رهگذری را ببری...!
نکند بوی تو را باد به هر جاببرد خوش ندارم دل هر رهگذری را ببری
رهگذر داشت به لب سیگاری، گفت: آتش داری؟ من اشاره به دلم کردم و گفتم: آری ...
شهری دروغ گو خطرش کمتر است از یک رهگذر که از سر ایمان دروغ گوست
نکند عطر تو را باد به هر جا ببرد خوش ندارم دل هر رهگذری را ببری...