یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
برف یعنی طعنه بر تنهاییِ هر رهگذرخیره ام بر جاده ای همراه با "یک" رد پا...
از رهگذرها غیر اندوهی نمی مانداز خرمن گل های بادآورده جز بویی...
رهگذر داشت به لب سیگاریگفت آتش داری؟من نگاهی به دلم کردم و گفتم:آری...
نکند بوی توراباد به هرجا ببرد...خوش ندارمدل هر رهگذری را ببری...! ...
نکند بوی تو را باد به هر جاببرد خوش ندارم دل هر رهگذری را ببری...
رهگذر داشت به لب سیگاری، گفت: آتش داری؟من اشاره به دلم کردم و گفتم: آری ......
شهری دروغ گو خطرش کمتر است از یک رهگذر که از سر ایمان دروغ گوست...
نکند عطر تو را باد به هر جا ببردخوش ندارم دل هر رهگذری را ببری......