یکشنبه , ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
اگر دیوانه در دیروز بودیمشدیم امروز عاقل های تنهاصدف ها می روند از موج با موجدر آخر سمت ساحل های تنهانوشتی: چیست فرق ما؟ نوشتم:چه می دانی تو از دل های تنها؟ «سیامک عشقعلی»...
دیدم که برنداشت کسی نعشم از زمین خود نعشِ خود به شانه گرفتم گریستم...
آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتیکی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست...