سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
آسمانِ دل منمهتابی استو توچون ماهدر آن تنهایی......
بازگشتن توپاشویه ی نور بوددر آستانه ی دری به تاریکی...
شد زمستان، عروس جهان، به صد امیدبار دیگر به تن کند لباس سپید...
ای خوش آن نقاش بی همتا که با برف سفیدهر طرف رنگی زَند، نقشی کِشَد، طرحی جدید...
گل بگویی و گل بشنویخانه خانهرد تو را می گیردپروانه...
از وجود این همه موجود زیبا، بانمکطعم دنیا از شکر... نه .... از عسل شیرین تر است...
خطچشمکشیدهشده اتتمرینالفبامیکندبامن......
خوشهخوشهبرزمین می ریزدموهای گندمی ات...
خدالب حوض نشسته بودمادرمدرآیینه دنبالش می گشت...
من جامانده از توامبا لب هایی بی بوسهکه هرروز پوستشان را میخورم...
تخته می کنمدر خانه ای را کهدیگر روی ماه تو رانخواهد دید!!...
بال و پَر نداشته ام اماتا دِلت بخواهد،پریده امنیمه شب،از خواب.......
برگریزان آمد و پاییز شد بار دگربرگهای غم فرو ریزد ز دل ای کاشکی...
عشق، زیبا باشد و پرشور، اما بی گمانعشقِ بر فرزند باشد بهترینِ عشق ها...
بهتر و زیباتر از لبخند می دانی که چیست؟ گریه های بی ریا و باشکوه آبشار...
خسته از هر آن چه ناپاک است بر روی زمینچشم را مهمان کنم بر دیدن دلهای پاک...
استجابت دور باشد، گر چه بنماید قریبقایق رویا بر آب و آرزو در ابرها...
دستم گره میخورد در موهای زبرشهرشب که با لب های مستم ، لب به لب بود...
همدلی ها، دوستی ها، مهربانی ها خوش استدیدنی تر، همزبانی بین دو ناهمزبان...
بهترین هدیه برای چشمهادیدن روی گل دنیا بوَد...
هی جا می گذاریمرادر این دلتنگی نابهنگام...
می گویی سلامو تمام ترانه های عاشقانه جهاندر من جاری می شود...
دوستت دارماین تعارف نیستزندگی من است...
توی دلت آفتابی استکه همیشه این ابرهای غمگین راکنار می زند...
من ادامه ی بیداری توامیاتو ادامه ی خواب من؟...
این کوچه، عصرهاعطر تو را می گیردبا چادری در باد...
آغوش که بگشاییعشق امان نخواهد داشت؛اذا وقعت الواقعه...
آنقدر گریه شدم ، عشق به امداد آمدآتشم زدکه آبم نبرد...!...
بیا با من تنهایی کنتنهایی من آنقدر که بزرگ استتنهایی از پس اش برنمی آیم....
مثل هواییسرد که می شویبیشتر درونم حس ات می کنم...!...
تو که نیستی ، هر که هم باشدمثل رنج نامادری ستافزون بر درد بی مادری....
ای کوه در بلندی نامت بمان، ولییک روز زیر چشم تو هم رود می کشند...
به هر چه نمی خواستم رسیدمجز توکه می خواستمت...
نور بودیآمدی به اتاقمپرده را کشیدم که ترکم نکنیتاریکم کردی......
تمامِ کوچه های دلممنتهی میشود به توتو در تمامِ منی و من ولیهمیشه تنهایم...
در من سکوت میکنیآخر،همین صدای تومرا خواهد کشت...