پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دهانم را باز میگذارمشب تا شبشاید مهتاباندکی بچکدو گلوی خشکیده امتر شود برای سخن گفتنسخن گفتن از آنچه گذشت بر این اتاقبر این اتاقِ تاریک، که نامش دل بود...«آرمان پرناک»...
تاریک است برادرتاریک استباید مراقب باشیمنامِ هم را گم نکنیم!«آرمان پرناک»...
جهان تاریک ، ومسیر باریک ، نه پای رفتن دارم و نه نای ماندن ، می شود راهنمایم باشیحجت اله حبیبی...
بیا مرگ آمد به خانه نزدیک است بیا راه فرار از گذشته تاریک استدر اندیشه ام یک هدف دور زمان ستولی راه رسیدن به مقصد باریک است...
آدم ها زود از هم دور میشن ،محو میشنحس ها کم رنگ میشنصدا ها قطع میشننگاه ها تموم میشنوقلب ها تاریک ..... صدف مسعودی...
هر شبهمراه با عطر دل انگیز یادتآلبوم خاطرات گذشته را ورق می زنمای کاش لحظه ای کنارم بودیتا در دل تاریک شبخاطره هایت رااز چشم هایم پاک می کردیمجید رفیع زاد...
در این تاریکی مطلق به دنبال طلوع می گردم با چراغی خاموش.آریا ابراهیمی...
نور بودیآمدی به اتاقمپرده را کشیدم که ترکم نکنیتاریکم کردی......
سلامتی روزی که خطم،خاموش اتاقم،تاریک لباسم ،سفیدخودم تایلند عشق و حال...
به هیچکس در این دنیا وابسته نباشحتی سایه ات هنگام تاریکی تو را ترک میکند...
صبح یعنی پرواز قد کشیدن در بادچه کسی می گوید پشت این ثانیه ها تاریک است گام اگر برداریم روشنی نزدیک است...
اگه بابا نوئل بودم تو جیبام یه عالمه ستاره میذاشتم که هیچ شب تاریکی تو زندگیت نداشته باشی عزیزم. کریسمس شدهکریسمس میلادی به تو عزیز گرامی مبارک...
تاریک شدهست چشم بیتوما را به عصا چه میفریبی...
امشب بیا فانوسِ این ویرانه یِ تاریکِ من باش...
تاریک باد خانه مردی که نمی جنگد برای زنی که دوستش دارد ......
ناگهان صبح روشنی دیگردر شبی تاریک...می شود نزدیک!...
دور که می شویزندگی سراسر درد می شود.جاده ها باریک وکوره راه ها تنگ و تاریک می شوند.دور که می شویزندگی سراسر بی آهنگ می شود....
گذشته ی تاریک / آدم ها را از پا در می آورد / باتلاقی می شود و او را پایین می کشد....
نیست رنگی که بگوید با مناندکی صبر ، سحر نزدیک استهر دم این بانگ ، بر آرم از دلوای! این شب چقدر تاریک است...