دوشنبه , ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دنیا را چشم به راه گذاشت مسافری که بازنیامد...
و چشم به راه صدایت خواهم ماند...
هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد...
آن قدَر چشم به راهم خبری شیرین راکه همه روز پی دیدن یک قاصدکم...
چشم به راهندمسافراندر ایستگاه عشقبه انتظار...
کافه ای کنجِ دلم ساخته ام، منتظرتسال ها خیره به در، چشم به راهت بودم...
سر به راه بودم و یک عمر نگاهم به زمینآمدی سر به هوا، چشم به راهم کردی....
تا همیشه چشم به راه عطرت می مانمچشم انتظاری تو زیباترین بی قراری دنیاست...
مرا دو چشم به راه و دو گوش بر پیغامتو فارغی و به اَفسوس میرود ایام ......
ﺩﯾﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﻢ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺖ ﺩﺍﺭﺩﺍﯼ ﻋﺸﻖ، ﺳﺮﯼ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﻧﺰﺩﯼ...
چمدانت را ببند...اینجا آرامش در سرزمینی عاشقانهچشم به راه توست...سرزمینی به نام آغوش من......
هیچ کس کاش نباشد نگهش بر راهیچشم بر در بُوَد و دلبر او دیر کند ....