توبیا ... مست در آغوش من و دل خوش دار ؛ مستیَ ت با بغلت هر دو گناهش با من ... ️️️
و عشق یعنی چشمهایش را اندازه دنیا ببینی و دنیا را اندازه آغوشش ️️️
آغوشم را برایت کنار گذاشته ام حتی بوسه هایم را شاید در عصر آغوش های یک روزه و بوسه های ساعتی! عقب مانده ام بخوانند اما من به بازوانم تنها قول تو را داده ام و سکوت لب هایم با همنشینی لب های تو خواهد شکست عزیز دلم دلت قرص...
تنها آرام بخش من آغوش توست ... ️️️
-ببوسیش{} عصر باشد و بوے آغوش و گرمی دست و لب تو این هوایی ست ڪه هر دم به سراغم آید ... عصرت عشق، جانم ️️️
زندگی با تمام فراز و نشیب هایش ایستگاهِ آرامشی دارد حوالیِ آغوشت! و عشق قطعاً همین حال خوبیست که من با حضورتو دارم. ️️️
جستجو کن عشق را در گرمیِ آغوشِ من ️
هرگز نفرینت نمی کنم فقط می خواهم آنقدر سرو شوم که تو حتی نتوانی سایه مرا در آغوشت بگیری...
عشق را فلسفه ای نیست به جز آغوشت
به همین زودی همه چیزتمام میشود واین چشمه بیقرار که ازبالای کوه سرازیراست درآغوش دریا آرام میگیرد.
اسکار قشنگترین رویا میرسه به این جمله : به سر سودای آغوش تو دارم.... ️️️
زیر باران فکر کردن دست به کوچههای شهر ساییدن شهر را در آتش و رؤیاها بوسیدن حس کردنِ اینکه همهچیز را میتوانی در آغوش بگیری جا دهی زمانی خیسشده را در خود حس میکنم زمانی گریسته را خیسی از زرد و نارنجی و کلاغ از حملهی تاریکی و آتش آنقدر...
و آغوش تو بود که ثابت کرد گاهی در حصار دستان کسی بودن میتواند اوج آزادی باشد ️️️
جهان من آغوشی ست قد ما دو نفر...!
کاش می دانستی یک زن از لحظه ای که دوستت دارم می گوید از لحظه ای که بوسیده میشود از لحظه ای که به آغوش کشیده میشود، دیگر خودش نیست می شود تو میشود با هم بودن... آن لحظه که ترکش می کنی دو نیم اش می کنی و یک...
عشق معجزه یِ نگاهِ توست بدونِ هوس بدونِ چشم داشت وقتی سخت در آغوشم میکشی و استشمامِ عطرِ نفس هایت، جانی تازه می بخشد؛ به روحی که عشق را نمی شناخت...
دلم تنگ است...برای کسی که نه میشود او را خواست... نه میشود او را داشت. فقط میشود سخت برای او دلتنگ شد! و درحسرت آغوشش سوخت ...
آرام بگیر در آغوشم فردا هم دوستت خواهم داشت شب برای بخیر شدن همین دو قلم را نیاز دارد
مرا در آغوش بگیر آنقدر عاشقانه که وابسته ات شوم جوری که جز آغوش تو هرگز، پر پروازی نداشته باشم
گاهی وقتا یه چیزی رو از خدا میخوای اما زندگی برنامه های بهتری برات داره... اگه امروز اونی نبود که میخواستی آغوشت رو باز کن برای چیزی که فراتر از تصور توئه..
آن بهشتی که همه در طلبش معتکف اند من کافر همه شب با تو به آغوش کشم
پزشک نیستی اما درمانِ دردم توئی دردِ چشمانم با نگاهِ تو دردِ استخوانم با آغوشِ تو دردِ دلم با دوستت دارم های تو تمام می شوند جانم نسخه ام را بپیچ که بیمارم...
نیستی در کنار من اما،بوی آغوش می دهد عکست
نه دوری که منتظرت باشم و نه نزدیک که به آغوشت کشم نه از آنِ منی که قلبم تسکین گیرد و نه از تو بی نصیبم که فراموشت کنم تو در میانِ همه چیزی!!!!!