متن استوری
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات استوری
می خواهم مانند گذشته دستان کسی را محکم بگیرم؛ انگشتانمان را بین هم قلاب کنیم .
شانه به شانه اش قدم بزنم و زیر چشمی به پاهایش نگاه کنم؛
هنگامی که پای راست را جلو می گذارد، پای چپ را جلو بگذارم و قدم هایمان را هماهنگ کنیم.
در یک...
الهی! رجب گذشت و ما از خود نگذشتیم، تو از ما بگذر!
تب کرده است
احساسم
در کابوس شب هایم
هذیان می گوید
آمدنت را
ماه تب کرده است
هذیان پشت هذیان
آمدنت را
فریاد می زند.
چو نفس تویی...
بی نفس مگر میتوان زنده ماند؟!
همه درآرزوی دیدن کهکشان راه شیری هستند..
اما آنهانمیدانند که من بادیدن
چشم های تو به آرزویم رسیده ام!
نگین رازقی
وچه سخت است!
خواب برای کسی پایان خوشی هاباشد
وبرای دیگری شروع دلخوشی ها....
نگین رازقی
آدما میان که یه روزی برن..
هیچکس نیومده که بمونه!
نگین رازقی
میگویندچشم هاهرگزدروغ نمیگویند..
عجب دروغگو های ماهری هستند
چشمانتوقتی که میگویی دوستت دارم...!
نگین رازقی
من بی طُ هیچ نخواهم
آی همه آرزویِ من
دلم به ویرانیِ یک خانه آباداست
که ترکه دیوارش مرزبین دوجهان است
درون هرکسی ست حرفای ناگفته
درون هردیواری ست پرازلانه های مورچه
یک نفرمیسازدبرای یار درقلبش خانه
چهاردیواریِ دیگری پرازکفش های لنگه به لنگه
همه درظاهرزیباوشادند
درون خانه هارانتوان دید...!
•نگین رازقی•
نه بیمارم ، نه خوشحالم ، نه از حالم خبر دارم..
گهی با جان گهی با دل ، گهی از هر دو بیزارم!
غم هایت هرگز آنقدر بزرگ نخواهد بود؛
که در آغوش من جا نشوی..! :)
- کتایون آتاکیشی زاده
تمام نیازهایمان در همین جمله خلاصه می شود؛
کسی که بتواند تمام ما را در آغوش خود جای بدهد.
جسم به تنهایی کافی نیست؛ اگر روح و افکار من از حصار عشق او خارج باشد..!
- کتایون آتاکیشی زاده
مهر و محبتی که نثارت کردم؛
و لایقشان نبودی را،
پای صدقه می گذارم.
تو محتاج محبت بودی؛
به تو می بخشم، بلکه بلای دلشکستگی های آتی، از سرم بگذرد.
- کتایون آتاکیشی زاده
کاش تو کاپشنی بودی،
که از پشت بغلم کنی؛
نگین گردنبندی بودی،
که دست روی قلبم بگذاری؛
کاش لنز بودی،
که تو را روی چشمانم بگذارم؛
شالگردن بافتنی بودی،
که دست دور گردنم بی اندازی؛
کاش جزئی از من بودی،
تا ثانیه ای دلهره از دست دادنت، دست از سرم...
بامن اگرنمے مانے
یادت رابامن بگذار
دوستم اگرنمے دارے
نگاهت رابامن بگذار
من بایادتوزندگی هاکرده ام..!
..نگین رازقے..