گودی آن چاله های گونه ات یک چاه نیست پس چرا زیباییش دست کمی از ماه نیست
مهر در چهره ی مثل پری اش بسیار است ماه منظومه ی من مشتری اش بسیار است
تو برام تڪی ،همونجور ڪہ آسمون یہ ماه داره...! ️️️
باز کرد/ دکمه هایش را ماه/درون شب/ گم شدیم
نه ماه خوابیده / نه شاعر/بوف کنار فانوس
دکمه های شب وا ماه انگشت نما
سه چیز زمانِ زیادی پنهان نخواهد ماند : - خورشید - ماه - حقیقت
در آسمانم بمان من ماه را با تو می شناسم
ماه از یقه ات بیرون آمد شب راهش راگم کرد دکمه ات راببند
آه ... ای ماه ماهی تنها را تو به دریا برسان
هم ماه منی هم جان منی
چو شب... به راه تو ماندم که ماه من باشی
قسمت دیگر دلتنگی ام بی خیالی ماه بود این سلیطه به همه لبخند می زند!
سنگ ماه را به سینه می زند برکه
شش ماه اول سال خوب است هر ماه تو را یک روز بیشتر دارم!
بازکرد/دکمه هایشرا ماه/درون شب گم شدیم
نه ماه است و نه مهر...! روزهایی که تو را ندارم
می خواهم فراموشت کنم اما این ماه ماه هر شب تو را به یاد من می آورد