و فاصله کوه در قابِ پنجره ، جا می کند...!
هیچ چیز به اندازه ی یک کوه شبیه پدر نیست
تیشه را انداختم...از کوه برگشتم به شهر دلقکی گشتم که مشهور است شیرین کاری اش
کوه من گریه نمیکرد و نمیدانستم کوه ها اشک ندارند،فرو میریزند
دهقان عاشق! کوه اگر این بار ریزش کرد پیراهنت را در نیاور؛ قصه تکراریست!
ماتم فرهاد کوه بیستون را سرمه داد من چه بی شرمم که دارم ترزبانی می کنم
دلم یک منبع آرامش میخواهد یک کوه دلخوشی یکتو...!!
هر که در عشق سر از قله بر آرد هنر است همه تا دامنه کوه تحمل دارند
سخت است... کوه درد باشی و دیگران... به آرامش ظاهرت حسادت کنند...!!
من و تو کوه شدیم و نمیرسیم به هم
هیچ چیز به اندازه یک کوه شبیه پدر نیست
همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ی ما کوه ما سینه ی ما ناخن ما تیشه ی ما
دل کندن اگر آسان بود فرهاد کوه نمی کند/ دل میکند...
انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم