دنیا برای تماشای تو اتفاق افتاد!
آمدم نبودی برگشتم بدون بوسه
روز میلاد تو روز صدور شناسنامه عشق است عشق من تولدت مبارک
آخ دلم هواتو کرده.
بودنت تو زندگیم یه معجزه بود از طرف خدا رفیق تولدت مبارک رفیق جان
معجزه زندگی منی رفیق
واسم بجنگ... گیر افتادی واست جون می دم حله...؟
من فقط با تو کامل میشوم
هنوز غصه خود را به خنده پنهان کن بخند... گر چه تو با خنده هم غمانگیزی...
لحظه لحظهی تو را خط به خط سرودهام رفتهایّ و رفتهاند شور و حال این خطوط!
بی شک به خیر می شود این صبح، اگر مرا با یک پیام ساده بیاد آوری همین .
تو عشق منی عمر منی ،حق منی،سهم منی مال خودمی به هیشکی نمیدمت
بگفتم دوستم داری؟ ببستی هر دو چشمانت سپس وا کردی آغوشت که من دیوانه ات گشتم
اخم هایت خفه ام می کند ای کاش یکی گره ی بین دو ابروی تو را شل بکند
چنگ زدن به گیسوانِ بهار خیالیست در سرِ باغ
وقتی یه دختر حسودۍ میکنہ دیگہ نیازۍ نیس بگہ دوستت دارم
مثلا اونقدر بهش فکر کنی که تا میخوای یکیو صدا کنی،اشتباهی اسم اونو بیاری
13فروردین از رگ گردن به یکم فروردین نزدیک تر است! ستاد زهرمار کردن تعطیلات
عزیزم سیزده ات بدر به امید باز شدن همه ی گره های زندگیت...
تویی بهترین اتفاق زندگی من
قشنگترین تجمع دنیا جمع شدن انگشتامون لای دستای همدیگه
موسیقی ادبیاتِ دل است آنجا که سخن خاتمه مییابد ، موسیقی آغاز میشود ...
بعضی اتفاقات شبیهِ واکسن میمونه! اولش کمی سخته ولی قوی ترت می کنه...
اینکه آدم نمیتونه حرف بزنه و همه چی تو مغز خودشه یه نوع از مرگه