متن برگردان: زانا کوردستانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات برگردان: زانا کوردستانی
آری! دنیا عوض شده!
مثلن من و تو در یک شهریم
فقط و فقط چند کوچه و خیابان
از هم فاصله داریم
اما آنقدر از هم دوریم
که تنها در ترانه های قدیمی
به همدیگر می رسیم...
■□■
شعر: ادریس علی
ترجمه: زانا کوردستانی
روزم را با روشن کردن سیگارم آغاز می کنم و
شبم را
با خاموش کردن سیگار به پایان می رسانم.
باورم شده که زندگی
همین دود زیانباری ست
که به من لذت می بخشد.
■□■
شعر: ادریس علی
ترجمه: زانا کوردستانی
با نفرت به خود زل می زنم
و در دلم، شرک می برم
به آن چیزی
که در ترانه های فارسی ست
و همیشه بر لبان تو خنده می نشاند.
■□■
شعر: ادریس علی
ترجمه: زانا کوردستانی
من با شمشیر سکوت به میعادگاه رفتم و
او با سپر گله گی
به مصاف من آمد،
در گرماگرم این نبرد،
در عمق قلبم،
جسدی بلاصاحب افتاده بود.
■□■
شعر: ادریس علی
ترجمه: زانا کوردستانی
تو وقتی برای دیدار مادرت،
چمدانت را می بندی
نرخ بلیط های پرواز افزایش می یابد،
وزیر حمل و نقل کنفرانس خبری برگزار خواهد کرد و
خبر سفر تو تبدیل به تیتر نخست روزنامه ها خواهد شد
و مرزبانان،
شش ماه بدون حقوق
برای بازگرداندن تو مهلت خواهند داشت.
■□■...
وقتی که کتابی را به دست می گیری
شمارگان آن بیشتر خواهد شد و
چاپ دهم آن هم نایاب خواهد شد.
■□■
شعر: ادریس علی
ترجمه: زانا کوردستانی
بعد از تو ماه گرفته ای می شوم و
خود را پشت ابری پنهان می کنم،
تا حکایتی به پایان رسیده گردم،
تا که جوکی خنده دار بشوم!
تا که آتشی درون خرمن کاه بشوم!
...
اما راستی، تو
بعد از من چه خواهی شد؟!
■□■
شعر:ادریس علی
ترجمه: زانا...
به خانه ی جدیدمان که نقل مکان می کنیم
هر چیز بد را از هم پنهان می کنیم
من پول را و تو عشق را!
باز که می گردیم به خانه ی سابقمان
همه ی چیزهای نیک را به هم نشان می دهیم
من کینه و تو انتقام را!
ما...
من اسمت را می گذارم ماه!
نیمه ی دلم!
تکه ی آفتاب!
صدها ستاره ی ریخته بر آب حوض...
پس تو مرا چه می خوانی؟
■□■
شعر:ادریس علی
ترجمه: زانا کوردستانی
آنچنان اسمت را بر قلبم حک کرده ای
که هرچه می خواهم
از تو بُبُرم،
دلتنگ تر می شوم.
شعر: سولین عبدالله
ترجمه: زانا کوردستانی
زمانی که تو را می بوسم
اناری از حسادت پوست می تَرکاند
گُلی از شوق آفتاب شکوفا می شود
ابری آسمان را می پوشاند
همه ی این ها
برای رسیدن دو عاشق ست
زیر یک سقفِ پُر از مهربانی...
شعر: سولین عبدالله
ترجمه: زانا کوردستانی
تو بخند تا باغچه
بە جای گُل
شکوفا بە تو بشود.
شعر: سولین عبدالله
ترجمه: زانا کوردستانی
صد بار فراموشت کردم،
اما تو بازگشتی...
دل می گوید:
- هرچه عقل بفرماید.
شعر: سولین عبدالله
ترجمه: زانا کوردستانی
تو نە عطرفروشی و
نه باغبان.
دختری ی و،
وقتی که از خانه بیرون می زنی،
از شهر رایحه ی گُل بلند می شود.
شعر: سولین عبدالله
ترجمه: زانا کوردستانی
چقدر آزار دهنده اند
آنهایی که
جلوی چشمانمان می روند و
اما در دلمان نه...
شعر: سولین عبدالله
ترجمه: زانا کوردستانی
از روزی می ترسم
که سرم را بر روی سینه ات بگذارم
و تپش قلبت برای من نباشد.
شعر: سولین عبدالله
ترجمه: زانا کوردستانی
دل من،
کتابی دستنویس ممنوعه ست!
که هیچ انتشاراتی
مرحمتی برای چاپش نمی کند...
شعر: مهدی صالح
ترجمه: زانا کوردستانی
او،
هر روز، صبح زود
زندگی را بیدار می کند و
معنایی ژرف به آن می بخشد.
شعر: مهدی صالح
ترجمه: زانا کوردستانی
ترس دارم که روزی دروازه های عشقت را بر رویم ببندی
و در محبس تنهایی زندانی ام کنی!
آخر چگونه دلت می آید مرا تنها بگذاری
با چشمانی پر از اشک و آب؟!
شعر: چیا هلگورد
ترجمه به فارسی:زانا کوردستانی
امشب از فراقت پر از درد و غصه ام
عطر تنهایی از جان و روحم برپاست
بیناز تو را می خواهد تا که به آغوشم بگشی
تا بعد از عمری سرگردانی، نفسی به آرامش برآورم
شعر: چیا هلگورد
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
اکنون ضربان قلب شیدایم
همچون قلب تو شنیدنی ست
ولی آنقدر فاصله مابین ما هست که
دل من عاشق توست و
دل تو هم خبر ندارد این جنون را...
شعر: چیا هلگورد
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی